در عصر ما اسامی و القاب متعددی برای گروهها و جناح ها ی سیاسی وجود دارد و
گاه همدیگر را به نام ها و القاب دیگری خطاب می کنند . از جمله اصول گرا و
اصلاح طلب ،فتنه گران و افراطیون و... که در ادبیات سیاسی امروز رایج شده
است.
برای این که روشن شود چه کسانی اهل افراط و چه افرادی اهل تفریط هستند
.اصول گرای واقعی کیست نیازمند معیار و قانون هستیم .به یقین پیامبراکرم(ص)
و اولیا الهی و سیره ی آن بزرگواران معیاری تام و تمام برای روشن شدن
افراد میزان از نامیزان است
وقتی در متون روایی آمده است که اگر دو نفرمسافرتی را باهم آغاز کردند ،
یکی امیر قرار داده شود برای مدیرت هر کشوری نیز وجود رهبری امری ضروری
است.
وقتی ایران کشوری اسلامی است و مردم با تمام وجود اسلام را دوست دارند، رهبری امت نیز باید اسلام شناسی مدیر و مدبر باشد .
وقتی حضرت رسول اکرم(ص) و امام علی(ع) مدیریت جامعه را برعهده گرفتند و
سیاست را از دیانت جدا ندانستند و تئوری ولایت فقیه را برای عصر غیبت ،
اعلام کردند ،مدار و محور قرار دادن آن ولی فقیه امری شرعی و عقلایی خواهد
بود.
به یقین کسانی که به قوانین اسلام و نظام ولایی ارادت دارند و علاوه
برگفتار ، در عمل نیز مقام معظم رهبری را محور و مدار خود قرار می دهند و
به بایدها و نبایدهای او احترام می گذارند اعتدال گرا و اصول گرایی واقعی
هستند .
اما همان طور که تجربه نشان داده است برخی ها ، عملا به افراط و تفریط
مبتلا می شوند و با عملشان اعلام می کنند ما خود نیز از ولی فقیه کم نداریم
و حتی عادل تر از او هستیم !
تاریخ هم می گوید با این که حضرت رسول الله(ص) برترین و خاتم پیامبران الهی
بوده است ، برخی ها ، خود را عادل تر و مومن تر از او می دانستند و حتی او
را به بی عدالتی متهم می کردند و ميگفتند:«إعدل يا محمد! فانك لم تعدل»
در ماجراي صلح حديبيه، وقتي پيامبر(ص) به خاطر مصالح مهم تر، از برخي مباني
و ارزشهاي مهم در ظاهر و به طور موقت، چشم پوشي كرد برخي ها ، لب به
اعتراض گشودند كه وامصيبتا! پيامبر از اصول مسلم اسلامي دست برداشته و به
دشمن امتيازهايي داده است؛ ولي در اين ميان، امام علي(ع) كه منادي اعتدال و
تعبد محض در برابر رسول خدا(ص) بود، قلم به دست گرفت و متن معاهده حديبيه
را به رشته تحرير در آورد و بعد از اندكي ثمرات پربار آن بر همگان آشكار
گرديد.
در عصر امام علی(ع) نیز ، آن امام متقین در نماز بود يكي از خوارج به نام
"ابن الكوّاء"وارد شد و با صداي بلند آيه 69 از سوره زمر را خواند: "و لقد
أوحي اليك و الي الذين من قبلك لئن اشركت ليحبطنّ عملك و لتكونن من
الخاسرين." او ميخواست با اين آيه به حضرت طعنه زده وبگويد:
اي علي! اگرچه سابقه تو روشن است و پيامبر تو را برادر خود خوانده و تو
اول كسي هستي كه به او ايمان آوردي و در ليلهالمبيت به جاي او خوابيدي و
ايثار كردي؛ اما اين را بدان كه ملاك، حال فعلي افراد است. و شما اکنون
کافری بیش نیستی!
نا میزانان آن عصر که خوارج نام گرفتند وارد مسجد ميشدند، به امام اقتدا
نمی کردند و در سخنرانيها و خطبههاي امام علی(ع) اختلال به وجود
ميآوردند و چون با منطق سرشار از متانت امام علي(ع) مواجه ميگشتند عصباني
ميشدند و ميگفتند:"قاتلهالله كافراً ما أفقهه" خدا او را در حالي كه
كافر است بكشد چه قدر عالم و فقيه حاضر جواب است!
تاریخ می گوید وقتی مختار حكومت تشکیل داد به نيروهاي امنيتي بخش نامه كرد
كه حافظ جان، مال، ناموس و امنيت مردم باشند.او هتاكي و بيحرمتي به ديگران
را ممنوع اعلام نمود و گفت: مخالفان در امان هستند مگر دست به شمشير وشورش
بزنند؛ اما وقتي عدهاي تا ابن منذر و فرزندش را ديدند آنا را کشتند آنهم
به جرم اين كه وي قبلاً در زمره دشمنان شيعه و از ستمكاران بوده است
مختار چون از ماجرا باخبر شد خشمگين گشت و دستور حبس قاتلان را صادر كرد.
در اين هنگام فردي بنام ابن رفاعه بر مختار خرده گرفت كه اين افراد از
شيعيان دلسوخته هستند و فقط دو ستمگر را كشتند، مختار در جواب گفت: هرگز
نخواهم گذاشت طعم شيرين قيام شيعه با تندخويي و حماقت شماها كه كارتان
افراط وتفريط است به هدر رود.