کد خبر: ۴۳۷۰۰
تاریخ انتشار: ۱۶ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۹:۴۲ 06 June 2015
عوامل به وجود آورنده انحراف و کجروي در جوامع مختلف يکسان نيست و مناطق از نظر نوع جرم، شدت و ضعف، تعداد، و نيز از نظر عوامل متفاوتند.

واژه پيشگيري امروزه در معني جاري و متداول آن داراي دو بعد است: پيشگيري يا جلوگيري کردن هم به معني" پيش دستي کردن، پيشي گرفتن و به جلوي چيزي رفتن" و هم به معني" آگاه کردن هشدار دادن" است.

در جرم شناسي پيشگيرانه، پيشگيري در معني اول آن مورد استفاده قرار مي گيرد، يعني با کاربرد فنون مختلف به منظور جلوگيري از وقوع بزهکاري، هدف به جلوي جرم رفتن و پيشي گرفتن از بزهکاري است.

مطالعات و يافته هاي تحقيقات درقلمرو تاريخ حقوق کيفري نشان مي دهد که جوامع بشري براي مقابله با جرم عمدتاً از مجازات، آن هم از انواع شديد آن(يعني پيشگيري کيفري) استفاده مي کرده اند اما به حکايت يافته هاي حقوق کيفري و مکاتب مختلف فلسفي- کيفري اين شدت و حدت نظام کيفري نتوانسته است آن طور که انتظار مي رفته است منحني جرايم را مهار کند يا آنها را از بين ببرد.؛

اين قبيل جرايم کيفيت زندگي مردم را خدشه دار کرده در نهايت فضاي فعاليتهاي فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي يعني پيشرفت جامعه را نامطمئن و دستخوش اختلال مي کند.ضرب و جرح به عنوان يکي از جرايم شايع است که نظر به اهميت موضوع و باتوجه به خيل زياد پرونده هاي کيفري در اين مورد نياز مبرم به اتخاذ تدابير پيشگيرانه هست .

اگر رفتاري با انتظارات مشترك اعضاي جامعه و يا يك گروه يا سازمان اجتماعي سازگار نباشد و بيشتر افراد آن را ناپسند و يا نادرست قلمداد كنند، كجروي اجتماعي تلقّي مي شود. سازمان يا هر جامعه اي از اعضاي خود انتظار دارد كه از ارزش ها و هنجارهاي خود تبعيت كنند. اما طبيعي است كه همواره افرادي در جامعه يافت مي شوند افرادي «ناهمنوا» و «ناسازگار» مي باشند.

عوامل به وجود آورنده انحراف و کجروي در جوامع مختلف يکسان نيست و مناطق از نظر نوع جرم، شدت و ضعف، تعداد، و نيز از نظر عوامل متفاوتند.

فصل اول:

مفهوم پيشگيري:

دکتر اردبيلي پيشگيري را هر اقدام سياست جنايي -بدون تأکيد بر تهديد کيفر يا اجراي آن- مي‌داند که با هدف تحديد امکان پيشامد جنايي از راه‌هاي گوناگون انجام شود.
ريموند گسن جرم‌شناس برجسته فرانسوي نيز با استثنا کردن اقدامات کيفري، بر اساس اهداف و شيوه‌هاي دست‌يابي به اين اهداف، پيشگيري را چنين تعريف مي‌گند: «مجموعه اقداماتي -به جز اقدامات کيفري- است که هدف غايي آن منحصرا يا به صورت جزئي محدود کردن دامنه ارتکاب جرم، غيرممکن کردن، مشکل کردن يا کم کردن احتمال وقوع جرم باشد.»

در جرم شناسي، پيشگيري عبارت است از: به جلوي تبهكاري رفتن با استفاده از فنون گوناگون مداخله به منظور ممانعت از وقوع بزهكاري. از نظر علمي مي توان گفت: مراد از پيشگيري هر فعاليت سياست جنايي است كه غرض انحصاري يا غير كلي آن تحديد حدود امكان پيشامد مجموعه اعمال جنايي از راه غير ممكن الوقوع ساختن يا ساخت و دشوار كردن احتمال وقوع آنهاست بدون اينكه به تهديد به كيفر يا اجراي آن متوسل شوند.

مفهوم پيش‏گيري در سياست جنائي:
سياست جنائي به منزله يک رشتهء مطالعاتي مستقل و ميان رشته‏اي در علوم‏ جنائي،از ابزارهاي حقوق کيفري و هم از يافته‏هاي جرم‏شناسي براي‏ پاسخ به پديدهء مجرمانه بهره مي‏برد.ترجمان اين پاسخها در سياست جنائي‏ مفهومي به نام«پاسخ پيش‏گيرانه»است‏که به دليل تنوع به«پاسخهاي‏ واکنشي و کنشي»بخش مي‏شوند.«پاسخهاي پيش‏گيرانه کيفري«يکي از مؤلفه‏هاي«مفهوم مضيق»سياست جنائي است(سياست کيفري)که در آن، پيش‏گيري از جرم صرفا با سرکوبي و اجراي مجازات محقق مي‏شود(پيش‏گيري واکنشي)و پيش‏گيري کنشي در آن جايگاهي ندارد.پيش‏گيري‏ واکنشي در اين مفهوم يکي از ابزارهاي سياست جنائي براي کنترل جرم است‏ که اصولا در انحصار دولت قرار دارد و به جامعه مدني واگذار نمي‏شود.

با توجه به تاريخ و شيوه‌هاي مبارزه بشر با پديده جرم، جرم شناسان پيشگيري از جرم را به دو گونه پيشگيري كيفري و پيشگيري غيركيفري تقسيم كرده‌اند، اصطلاح پيشگيري از جرم در معناي وسيع خود شامل اقدامات كيفري و غيركيفري براي خنثي كردن عوامل ارتكاب جرم و كاهش بزهكاري مي‌شود ولي در مفهوم مضيق پيشگيري فقط تدابير غيركيفري را شامل مي‌شود.

الف:پيشگيري کيفري:

«پيشگيري كيفري با تهديد كيفريِ­ تابعان حقوق كيفري از يك سو، و به اجرا گذاشتن اين تهديد از طريق مجازات كساني­كه ممنوعيت‌هاي كيفري را نقض كرده‌اند از سوي ديگر، در مقام پيشگيري عام و پيشگيري خاص از جرم است»

منظور از پيشگيري عام، استفاده از جنبه‌هاي ارعاب‌آميز حقوق كيفري و مخصوصاٌ مجازات است با اين استدلال كه ترس از دستگيري و مجازات، افراد را از ارتكاب جرم منصرف مي‌نمايد لذا قانونگذار با جرم انگاري برخي رفتارها همچون سرقت و قاچاق و...و تعيين مجازات براي مرتكبين اينگونه اعمال و ترساندن افرادي كه در صورت نبودن مجازات ممكن است براي ارتكاب جرم وسوسه شوند از وقوع جرم پيشگيري مي‌كند.

ب:پيشگيري غير کيفري:

اين نوع پيشگيري كه قبل از وقوع جرم انجام مي‌گردد يعني توسل به اقدام‌هاي غيرسركوبگر و غيرقهرآميز كه داراي ماهيت اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي، وضعي، آموزشي و...هستند به منظور جامعه‌پذير و قانونگرا ساختن افراد و حفاظت از آماج‌هاي جرم جهت جلوگيري از وقوع جرم .

پيشگيري غيركيفري خود در جرم شناسي به دو گونه وضعي و اجتماعي تقسيم شده‌اند که بيان ميدارند:

1- پيشگيري اجتماعي:

پيش گيري اجتماعي مجموعه اقداماتي است که هدف آن خنثي کردن عواملي که در تکوين جرم تاثير گذار هستند و اين به معناي مداخله در محيط هاي عمومي و شخصي است. محيط هاي اجتماعي عمومي مانند محيط هاي اقتصادي ،فرهنگي و سياسي که نسبت به همه مشترک هستند.محيط هاي اجتماعي شخصي مانند خانواده ،محله و...(social prevention of crime)

پيش گيري اجتماعي با استفاده از محيط هاي اجتماعي به دنبال تاثير گذاري برفرايند شکل گيري شخصيت افراد است.اين تاثير گذاري بر فرايند شکل گيري شخصيت از طريق اقدامات تربيتي مانند آموزش ،تربيت ،ترغيب و تنبيه و... عملي مي شود. پيش گيري اجتماعي بر اين نظريه استوار است که عوامل مختلفي در ايجاد جرم موثر هستد و اين پيش گيري به دنبال شناسايي اين عوامل ،در صدد مهار آن ها بر مي آيد که در نهايت منتج به مجرم نشدن افراد ،حذف يا کاهش جرايم و سالم سازي جامعه مي شود.

پيشگيري اجتماعي مجموعه اقدام‌هاي پيشگيرانه است كه بركليه محيط‌هاي پيرامون فرد كه در فرايند جامعه‌پذيري نقش داشته و داراي كاركرد اجتماعي هستند تأثير مي‌گذارد. اين روش پيشگيري از جرم با تمركز بر برنامه‌هاي تكميلي، سعي در بهبود بهداشت زندگي خانوادگي، آموزش، مسكن، فرصت‌هاي شغلي و اوقات فراغت دارد تا محيطي سالم و امن ايجاد نمايد» در حقيقت پيشگيري اجتماعي «به طور مستقيم يا غيرمستقيم هدف تأثيرگذاري بر شخصيت افراد است تا از سازماندهي فعاليت خود، حول محور انگيزه‌هاي بزهكارانه پرهيز كنند.

2- پيشگيري وضعي:

پيشگيري وضعي شيوه اي از پيش گيري است که با تغيير وضعيت فرد در معرض بزهکاري و بزه ديدگي ويا تغيير شرايط محيطي مانند زمان و مکان در صدد است از ارتکاب جرم توسط فرد مصمم به انجام جرم ،جلوگيري کند. کارکرد پيشگيري وضعي از جرم در اين است که ابزار و فرصت ارتکاب جرم را از مجرم سلب مي‎کند.به عبارت ديگر پيش گيري وضعي بر وضعيت ماقبل جرم تمرکز مي کند و با فرآيند گذار از انديشه به عمل (acting out) مواجه است،پيش گيري وضعي درصدد تغيير در اوضاع و احوال مشرف بر جرم به منظور اينکه معادله جرم به ضرر مجرم تمام شود.

انواع پيشگيري:

1-پيشگيري ابتدايي:

پيشگيري ابتدايي عبارت از مجموعه وسايلي است كه معطوف به تغيير شرايط جرمزاي اطرافيان به طور كلي اعم از طبيعي و اجتماعي مي باشند. به عبارت دقيق تر، پيشگيري ابتدايي راهكارهايي است كه از طريق زمينه هاي اجتماعي و اقتصادي و ديگر زمينه هاي سياست عمومي تلاش مي كند. اين حالت، به ويژه بر موقعيت جرمزا و علل ريشه اي ارتكاب جرم تأثير مي گذارد. هدف اصلي، ايجاد اميدواركننده ترين شرايط براي زندگي است كه شامل آموزش خانواده، ايجاد مسكن، استقلال و سرگرمي مي باشد.

2-پيشگيري ثانويه:

معطوف به مداخله براي پيشگيري از لحاظ گروه ها يا جمعيت هاي در معرض خطر جرم است. اين امر شامل شناخت زودهنگام شرايط جرمزا و نفوذهايي است كه بر اين شرايط اعمال مي شود. براي اين گروه ها مي توان تدابيري خاص انديشيد; تدابير حمايتي در خصوص كودكان خياباني، كودكان متعلق به خانواده هاي معتاد و بي سرپرست يا بدسرپرست.

3-پيشگيري ثالث:

معطوف به پيشگيري از تكرار جرم در خلال اقدامات فردي براي سازگاري مجدد اجتماعي يا خنثا نمودن بزهكاران پيشين است. پيشگيري از تكرار جرم توسط پليس و ديگر عوامل نظام عدالت كيفري صورت مي گيرد; تدابير مربوط از ضمانت اجراهاي قضايي رسمي تا بازپروري مجرم و زنداني كردن. در بسياري از اوقات به دليل محدوديت ضمانت اجراهاي مبتني بر اصلاح و درمان، اين نوع پيشگيري به تدابير سركوبگرانه تنزّل پيدا مي كند.

اجراي پيشگيري:

جرم شناسي پيشگيري يك علم عملي است، به گونه اي كه عملكرد و تأثير نظريه ها و نظريه پردازي هاي مربوطه تنها در مقام عمل و با ارزيابي اثرات واقعي اجراي آن تدابير آشكار مي شود. در حيطه پيشگيري اين امر منوط به وظيفه يك يا چند نهاد خاص نيست، بلكه تدابير مشخص پيشگيرانه بايد توسط همه نهادهاي جامعه مدني نظير خانواده، مدرسه، نهادهاي مذهبي (مساجد)، شوراهاي شهر و روستاها، سازمان هاي غيردولتي، اصناف و اتحاديه ها و همه نهادهاي دولتي نظير مجلس قانونگذاري، دادگاه ها، پليس، سازمان هاي تأمين اجتماعي و شهرداري ها اجرا شود. اين امر مستلزم تبيين دقيق اصول و تدابير پيشگيرانه با توجه به انواع گوناگون آن تدابير و نيز تبيين وظايف هر يك از مراجع پيشگيري و به ويژه نظارت خاص يك نهاد علمي مسئول است كه بتواند با همه مراجع پيشگيري دولتي و اجتماعي رابطه برقرار كند و راهنمايي و آموزش لازم را در اختيار آنان قرار داده و اثرات اقدامات پيشگيرانه را ارزيابي نمايد.

فصل دوم:

ملاک تشخيص عمل بهنجار از عمل نابهنجار :


1- ملاك آمار:


از جمله ملاك هاي تشخيص رفتار نابهنجار، روش توزيع فراواني خصوصيات متوسط است كه انحراف از آن، غير عادي بودن را نشان مي دهد. كساني كه بيرون از حد وسط قرار دارند، افراد نابهنجار تلقّي مي شوند و رفتار آنان رفتاري غيرنرمال و انحرافي تلقي مي شود. براي مثال، از نظر آماري وقتي گفته مي شود كه لباسي مُد شده، يعني بيشتر افراد جامعه آن را مي پوشند. بنابراين، صفتي كه بيشتر افراد جامعه نپذيرند، خارج از هنجار تلقّي شده و غير طبيعي و نابهنجار تلقّي مي شود.


2- ملاك اجتماعي:
انسان موجودي اجتماعي است كه بايد در قالب الگوهاي فرهنگي و اجتماعي زندگي كند. اينكه تا چه حد رفتار فرد با هنجارها، سنّت ها و انتظارات جامعه و يا نهاد و سازمان خاصي مغايرت دارد و جامعه چگونه درباره آن قضاوت مي كند، معيار ديگري براي تشخيص رفتار نابهنجار و بهنجار است. يعني رفتاري كه مورد قبول افراد نباشد و مثلا با پوشيدن لباس خاصي از سوي افراد جامعه با عكس العمل آنان مواجه شويم، اين گونه رفتارها نابهنجار تلقّي مي شود. البته، اين معيار هم در همه جوامع امري نسبي است.

3- ملاك فردي:

از جمله ملاك هاي تشخيص رفتار نابهنجار، ميزان و شدت ناراحتي است كه فرد احساس مي كند. يعني اگر اين رفتار خاص، با ارزش ها و هنجارهاي اجتماعي سازمان خاصي مثلا فرهنگيان و يا كل افراد جامعه ناسازگار باشد، يعني به سازگاري فرد لطمه بزند و با عكس العمل افراد آن جامعه يا آن نهاد مواجه گردد، چنين رفتاري نابهنجار تلقّي مي شود. هدايت الله ستوده، آسيب شناسي اجتماعي، (تهران: نشر آواي نور، ????)، ص 14و15
4- ملاك ديني:
علاوه بر اين، در يك جامعه ديني و اسلامي، معيار و ملاك ديگري براي تشخيص رفتارهاي بهنجار از نابهنجار وجود دارد; چرا كه معيارهاي مزبور، معيارهايي است كه توسط افراد يك جامعه با قطع نظر از نوع اعتقادات، مورد پذيرش واقع مي شود; يعني افراد جامعه در خصوص ارزش يا هنجاري بودن موضوع خاص توافق نموده، در عمل به آن پاي بندند و متخلفان را بسته به نوع و اهميت هنجار، تنبيه مي كنند. امّا در يك جامعه ديني و اسلامي معيارهاي فوق براي ارزش هاي اجتماعي است و در آنجا كارايي دارد. معيار تشخيص ارزش ها و هنجارهاي ديني به وسيله آموزه هاي ديني تعيين مي شود. ممكن است رفتاري خاص در همان اجتماع هنجار تلقّي نشود و مرتكبان را كسي توبيخ و يا سرزنش نكند ولي در شرايطي خاص ارتكاب چنين عملي در يك جامعه ديني هنجارشكني تلقّي شود. براي مثال، خوردن و آشاميدن در روزهاي عادي و حتي در يك جامعه ديني هنجار شكني تلقّي نمي شود. ولي اگر همين عمل در جامعه مذكور و در ماه مبارك رمضان و در ملأ عام صورت گيرد، تخطي از هنجارهاي ديني تلقّي شده، مجازات سختي هم از نظر ديني و شرعي و هم از نظر اجتماعي در انتظار مرتكب چنين عمل ناپسندي مي باشد.
بنابراين، معيار ديگر تشخيص رفتارهاي نابهنجار و بهنجار در جامعه ديني، تطبيق و سازگاري و يا عدم تطبيق و ناسازگاري با آموزه ها و هنجارهاي ديني است. اگر عمل و رفتاري با هنجارها و آموزه هاي ديني سازگار باشد، عملي بهنجار و اگر ناسازگار باشد، عملي نابهنجار تلقّي مي شود. دورکيم يکي از نظريه پردازان فرانسوي با بررسي خود در فرانسه و اروپا،بعد از انقلاب صنعني ،بحران هاي اقتصادي،صنعتي شدن اجباري،وروي اوردن به سوي بازرگاني را به عنوان توليد کننده نابهنجاري مورد لحاظ قرار مي دهد او معتقد بود جوامع معاصر غربي به اين نقطه از پيچيدگي رسيده اند،چراکه در حالتي دائمي از نابهنجاري وانحرافات اجتماعي قرار دارند ،به نظر او جامعه عاري از جرم محال استمجود داشته باشد و در همه جوامع هميشه مقداري از جرم وجود دارد و زماني که اين جرايم از حد خاصي فراتر رود خطر ناک ميشود وبايد اقدامات پيشگيرانه را و مجازات را اعمال کرد.

فصل سوم:

عوامل موثر برانحرافات ضد اجتماعي:

دورکيم يکي از نظريه پردازان فرانسوي با بررسي خود در فرانسه و اروپا،بعد از انقلاب صنعني ،بحران هاي اقتصادي،صنعتي شدن اجباري،وروي اوردن به سوي بازرگاني را به عنوان توليد کننده نابهنجاري مورد لحاظ قرار مي دهد او معتقد بود جوامع معاصر غربي به اين نقطه از پيچيدگي رسيده اند،چراکه در حالتي دائمي از نابهنجاري وانحرافات اجتماعي قرار دارند ،به نظر او جامعه عاري از جرم محال استمجود داشته باشد و در همه جوامع هميشه مقداري از جرم وجود دارد و زماني که اين جرايم از حد خاصي فراتر رود خطر ناک ميشود وبايد اقدامات پيشگيرانه را و مجازات را اعمال کرد.
حال سؤال اين است كه آسيب ها و انحرافات اجتماعي چگونه پديد مي آيند و عوامل پيدايش آسيب ها و انحرافات اجتماعي كدامند؟ بررسي و ريشه يابي انحرافات اجتماعي از اهميّت زيادي برخوردار است. انحرافات و مسائل اجتماعي امنيت اجتماعي را سلب و مانعي براي رشد و توسعه جامعه محسوب مي شود. به طور كلي، هر رفتاري كه از آدمي سر مي زند، متأثر از مجموعه اي از عوامل است كه به طور معمول در طول زندگي سر راه وي قرار دارد و وي را به انجام عملي خاص وادار مي كند در اينجا به اجمال، به چند عامل مهم پيدايش انحرافات اجتماعي اشاره مي گردد.

عوامل به وجودآورنده انحراف و كجروي در جوامع مختلف يكسان نيست و مناطق از نظر نوع جرم، شدت و ضعف، تعداد، و نيز از نظر عوامل متفاوتند. اين تفاوت ها را مي توان در شهرها، روستاها و حتي در مناطق مختلف و محله هاي يك شهر مشاهده كرد. در هر جامعه و محيطي سلسله عواملي همچون شرايط جغرافيايي، اقليمي، وضعيت اجتماعي، اقتصادي، موقعيت خانوادگي، تربيتي، شغلي و طرز فكر و نگرش خاصي حاكم است كه هر يك از اين ها در حسن رفتار و يا بدرفتاري افراد مؤثر است.

شهرنشيني لجام گسيخته، گسترش حاشيه نشيني و فقر، اتلاف منابع و انرژي را به دنبال دارد. حاشيه نشيني در شهرها، با جرم رابطه مستقيم دارد. تنوع و تجمل، اختلاف فاحش طبقات اجتماعي ساكن شهرهاي بزرگ، تورّم و گراني هزينه هاي زندگي، موجب مي شود تا افراد غير كارآمد كه درآمدشان زندگي ايشان را كفاف نمي دهد، براي تأمين نيازهاي خود، دست به هر كاري هر چند غير قانوني بزنند. از ديگر عوامل محيطي جرم، مي توان فقر، بيكاري، تورّم و شرايط بد اقتصادي نام برد كه بر همه آحاد جامعه، اقشار، گروه ها و نهادها تأثير گذاشته و آنان را تحت تأثير قرار مي دهد.(همان-75-80)


1- عوامل فردي:
جنس، سن، وضعيت ظاهري و قيافه، ضعف و قدرت، بيماري، عامل ژنتيك و....


2-عوامل رواني:
حساسيت، نفرت، ترس و وحشت، اضطراب، كم هوشي، خيال پردازي، قدرت طلبي، كم رويي، پرخاشگري، حسادت، بيماري هاي رواني و....

3- عوامل محيطي:
اوضاع و شرايط اقليمي، شهر و روستا، كوچه و خيابان، گرما و سرما و...

عامل محيط اجتماعي يکي از مهم ترين و شايد کاربردي تري عوامل بروز بزهکاري ميشود که در اين مورد جرم شناسان برجسته دنيا نظريات قابل قبولي را ارائه داده اند دانشمنداني چون اميل دورکيم در مکتب مکتب جامعه شناختي،ساترلند در معاشرت ترجيحي،تارد در تبادل رواني و لاکاساني در محيط اجتماعي و .....به موضوع تاثير محيط اجتماعي پرداخته اند .


4- عوامل اجتماعي:

خانواده، طلاق، فقر، فرهنگ، اقتصاد، بي كاري، شغل، رسانه ها، مهاجرت، جمعيت و....

نظريه هاي جرم شناسي بزه ديده محور،برچسب زني،سازماني،انتقادي و.... بر اين عوامل اجتماعي تکيه دارن که بيان آنها در اين مقاله نمي گنجد.

ويژگي هاي شخصيتي افراد بزهكار و كجرو:

معمولا ويژگي هاي شخصيتي افراد بزهكار، بي قاعدگي رابطه و ارتباط ميان فرد و جامعه و ارتكاب رفتارهاي نابهنجار و خلاف مقررات اجتماعي است، ولي معمولا از نظر مرتكب و عامل آن در اصل و يا در مواقعي خاص، اين گونه رفتارها ناپسند شمرده نمي شود. افراد روان رنجور و روان پريش نسبت به ارزش ها، هنجارها و مقررات اجتماعي بي تفاوت بوده و كمتر آن ها را رعايت مي كنند. اعمال و شيوه هاي رفتاري اين گونه افراد نظام اجتماعي را متزلزل و گاهي نيز مختل مي كند و موجب مي شود كه رعايت ارزش هاي اخلاقي و هنجارها در جامعه و نزد ساير افراد زيرسؤال رفته و آن را به پايين ترين سطح عمل تنزل دهد.
برخي از مشخصه هاي بارز و برجسته شخصيتي اين گونه افراد، خودمحوري، پرخاشگري، هنجارشكني، فريبندگي ظاهري و عدم احساس مسئوليت مي باشد. اين گونه افراد به پيامد عمل خود نمي انديشند، در كارهاي خود بي پروا و بي ملاحظه هستند و در پند گرفتن از تجربيات، بسيار ضعيف بوده و در قضاوت هاي خود يك سويه مي باشند. اين نوع شخصيت ها عمدتاً از محيط اجتماع، خانه و مدرسه فرار كرده، پاي بند قواعد، مقررات و هنجارهاي اجتماعي نيستند و به دنبال هر چيزي مي روند كه جلب توجه كند. حتي در پوشش و سبك و شكل ظاهري خويش، به ويژه در شيوه لباس پوشيدن، آرايش مو و صورت به گونه اي كه خلاف قاعده و خلاف سبك مرسوم ساير افراد اجتماع باشد، عمل مي كنند تا جلب توجه نمايند.
گروهي از افراد بزهكار و كجرو نيز ويژگي هاي شخصيتي ديگري دارند; خودمحور و پيوسته به تمجيد و توجه ديگران نيازمندند و در روابط خود با مردم به نيازها و احساسات آنان توجه نمي كنند. اين افراد اغلب با رؤياهايي در مورد موفقيت نامحدود و درخشان، قدرت، زيبايي و روابط عاشقانه آرماني سرگرم اند. اغلب اين افراد والديني داشته اند كه از نظر عاطفي نسبت به آنان بي توجه اند يا سرد و طردكننده بوده و يا بيش از حدّ به آنان محبت كرده و ارج مي نهند.
آنان به علت سركوب خواسته ها و فقدان ارضاي تمايلات دروني، از كانون خانواده بيزار شده و به رفتارهاي نابهنجار نظير فرار از خانه، ترك تحصيل، سرقت و اعتياد گرايش پيدا مي كنند
گروهي نيز افرادي برون گرا و به دنبال لذت جويي آني هستند، دَم را غنيمت مي شمارند، دوست دارد در انواع ميهماني ها و جشن ها شركت كنند، تشنه هيجان و ماجراجويي اند، به همين دليل براي لذت جويي دست به اعمال خلاف و بزهكارانه مي زنند.

ادلف کتله به عنوان يکي از جرم شناسان برجسته معتقد بود که سن در شيوه بزهکاري،نوع بزه،چگونگي ارتکاب آن ،شروع دوره فعاليت مجرمانه و پايان آن اثر دارد .او در سال 1731 ميلادي افزايش يا کاهش ميزان بزهکاري را در دوره هاي گوناگون سني بررسي کرداز نظريات دانشمنداني همچون کتله،دوگرف و زيليک ميتوان برداشت کرد که از سن 18 تا 25 سالگي ميزان بزهکاري به بيشترين اندازه ميرسد . و تا سن 30 سالگي نيز تداوم دارد در اين دوران وقوع بزه قدرت مدار يا زور محور است يعني مرتکبين تلاش ميکنند تا از زور و توانايي جسماني خويش براي ارتکاب جرم بهره گيرند .در دوره ميانسالي 30 الي 40 سالگي همزمان رشد جسمي و عقلي و رشد وجداني ،انسان به تکامل ميرسد و نتيجتا امار جرم کمتر ميشود.ولي به هر حال در اين دوره جرايم به تعبيري (فسفري )نام دارند يعني بيشتر از قوه عقل استفاده ميکنند تا زور و قدرت.

کتله سن و بزهکاري را چنين تقسيم بندي ميکند:

*تا سن 18 سالگي :که در اين دوره عمدتا افراد بزه ديده هستند تا بزهکار!!

در واقع اين دوره از اهميت فراواني برخوردار است به طوري که جامعه بايد اقدامات پيشگيري را از اين دوره شروع بکند چون هر فردي که زود تر به دنياي بزهکاري وارد شود ديرتر از ان خارج خواهد شد .دليل اهميت اين دوره از اين جهت نيز ميتواند باشد که اين دوره الگو پذيري فرد بيشتر است. اگر پيشگيري ها در موقع مناسب با سياست هاي کاربردي انجام نگيرد و فردي براي مثال در دوره سني اول (تا 18 سالگي) وارد عرصه بزهگاري بشود و در 60 سالگي بميرد ،جامعه بايد بزهکار را حدود 40 سال تحمل بکند. در جرم ضرب و جرح عمدي نيز ميتوان به اين نکته توجه کرد که تقريبا بيشتر بزهکار اين جرايم در اين طبقه سني قرار دارند

*18 تا 30سالگي:اين بازه زماني اوج فعاليت بزهکار هست.

*30 تا 40 سالگي :عمدتا جرايم نشات گرفته از عقل و بدون خشونت هستند.

*40 سالگي به بعد:دوران بازنشستگي بزهکار است.

عوامل رواني افراد بزهکار و کجرو:


گروهي از افراد بزهكار نيز مشخصه بارزشان، پرجوش و خروشي و بيان اغراق آميز، هيجاني، روابط طوفاني بين فردي، نگرش خودمدارانه و تأثيرپذيري از ديگران است. اين گونه شخصيت ها براي آنكه «خود»ي نشان دهند، هر تجربه اي را حتي اگر براي آنان گران تمام شود، انجام مي دهند. هيجان طلبي، ماجراجويي، تنوع طلبي، كنجكاوي، استقلال طلبي افراطي، خودباختگي احساسي و غلبه كنش هاي احساسي بر كنش هاي عقلاني از جمله مشكلات رفتاري است كه فرد را به سوي موقعيت هاي خطرزا و ارتكاب اعمال بزهكارانه رهنمون مي كند از ديگر مشكلات روحي ـ رواني كه منجر به رفتارهاي ضداجتماعي مي شود، مي توان به ضعف عزّت نفس، احساس كهتري، فقدان اعتماد به نفس، احساس عدم جذابيت، افسردگي شديد، شيدايي و اختلال خلقي اشاره نمود. چنين افرادي معمولا مستعد انجام رفتارهاي نسنجيده و انحرافي هستند.ب) عوامل فردي
در حوزه عوامل فردي، مي توان به موارد ذيل اشاره نمود:
1- آرزوهاي بلند
2- خوش گذراني و لذت طلبي
3- قدرت، استقلال و عافيت طلبي
4- زياده خواهي
5- بي بندوباري و لاابالي گري
6- بي هويتي و بي هدفي در زندگي
افراد گاهي اوقات براي رسيدن به آمال و آرزوهاي بلند و دست نيافتني و مدينه فاضله اي كه رسانه هاي ملي و يا ماهواره ها تبليغ مي كنند، مرتكب جرايم مي شوند. گاهي اوقات هم ارتكاب جرايم را فقط يك كار تفنّني و به عنوان گذران اوقات فراغت مي دانند با اينكه ممكن است در خانه و محيط اطراف خود مشكل حادي هم نداشته باشند كه آنان را مجبور به ارتكاب رفتار نابهنجار نمايد، ولي فقط به خاطر اينكه در چند روز زندگي خوش باشند، دست به گاهي نيز افراد از نعمت خانواده و والدين عاطفي برخوردارند، اما به خاطر شكست در تحصيلات و ناتواني در ادامه تحصيل، تحقير معلمان و فشارهاي بي مورد والدين مجبور مي شوند خود را به گونه اي ديگر نشان دهند و ـ به اصطلاح ـ «خودي» نشان دهند. و اين حكايت از ميل به استقلال طلبي، قدرت طلبي و يا عافيت طلبي در نوجوانان و جوانان دارد كه به دليل عدم ارضاي صحيح آن دست به ارتكاب اعمال ناشايست مي زنند. (مجله ايران جوان، )
عده اي از نوجوانان نيز به دليل روحيه تنوع طلبي و زياده خواهي و عدم تربيت صحيح و عدم هدايت درست اين غريزه طبيعي، دست به اعمال خلاف مي زنند.
گاهي هم عده اي ممكن است داراي زندگي مرفهي باشند و هيچ گونه كمبود مالي و عاطفي نداشته باشند، ولي به دليل اين كه روحيه فاسدي دارند و ـ به اصطلاح ـ بي بند و بار و بي هويت اند و يا هدفي در زندگي ندارند، ميل به بزهكاري پيدا مي كنند.

اين مورد يکي از عوامل مهم بزهکاري در جوامع به شمار ميرود که از آن با عنوان ،عوامل روانشناختي تعبير ميشود. نظريه روان کاري فرويد نيز يکي از نظريه هايي است که در اين مورد بيان شده است که در سال 1895 ميلادي فرويد انسان را به (نهاد،من، و فرا من )تقسيم ميکند. که بخش نهاد متشکل از نياز هاي غريزي است و بخش من متشکل از نياز هاي شخصي خود و فرا من تشکيل مي شود از مجموعه اي از دستور هاي و باور ها و ارزشها که در جامعه اي که فرد در ان زندگي ميکند وجود دارد .
عوامل اجتماعي افراد بزهکار و کجرو:
در بررسي آسيب ها و انحرافات اجتماعي، به عنوان يك پديده اجتماعي، به علل اجتماعي انحرافات مي پردازيم. به هر حال، عوامل متعددي در اين زمينه نقش دارند كه در اينجا به برخي از آن ها اشاره مي گردد:
1) عدم پاي بندي خانواده ها به آموزه هاي ديني:
مطالعات و تحقيقات نشان مي دهد تا زماني كه اعضاي جامعه پاي بند به اعتقادات مذهبي خود باشند، خود و فرزندانشان به فساد و بزهكاري روي نمي آورند. در پژوهشي كه توسط مركز ملي تحقيقات اجتماعي كشور مصر در سال1896 صورت گرفته است، 40 درصد نوجوانان بزهكار، كه به دليل سرقت و دزدي توقيف و يا زنداني شده بودند، نماز نمي گزاردند و 60 درصد آنان در ماه رمضان روزه نمي گرفتند به هر حال، اين انديشه كه كاهش ايمان مذهبي يكي از علل عمده افزايش نرخ جرم در جوامع پيشرفته و غربي است، نظري عمومي است. تحقيقات صورت گرفته در كشور نيز مؤيد همين نظريه است.
بنابراين، افزايش انحرافات اجتماعي مي تواند ناشي از عدم پاي بندي خانواده ها به آموزه هاي ديني باشد.
2) آشفتگي كانون خانواده:

تحقيق وگردآوري:

ستوانسوم شهاب صالحي - پليس پيشگيري فرماندهي انتظامي شهرستان سرپلذهاب(استان کرمانشاه)
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار