صدای جیغ و فریاد زنی که تلاش می کند با روسری اش گردن غرق در خون شوهرش را پانسمان کند فضا را پر کرده است؛ تبری که گردن مرد را زده گوشه خیابان روی زمین افتاده؛ خودروها بی توجه به آنچه دارد رخ می دهد، می گذرند؛ یک جنایت در کار است.
کد خبر: ۲۸۷۱۷۸
تاریخ انتشار: ۰۸ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۸:۳۲ 29 August 2016
تابناک فارس به نقل از خبرجنوب:کسی گمان نمی کرد در روز روشن، پیش چشم شهروندان، مردی تبر به دست، گردن جوان دیگری را بزند؛ رویدادی شوکه کننده که به جای واکنش، بهت زدگی شیرازیها را به دنبال داشت. چه کسی میتوانست تصور کند پسر جوانی با دماغ عمل کرده بتواند به چنین خشونتی دست بزند؛ اکنون آن بخش از بولوار امیرکبیر که چند روز پیش شاهد حادثه ای چنان هولناک بود، مانند همه خیابان های شهر آرام است ولی روزی که 4 جوان از پژو پارس پیاده شده و با تبر و چاقو مرد جوانی را پیش چشم همسر باردارش از پای درآوردند را کسی هنوز فراموش نکرده است؛ این است که بسیاری معتقدند زیر پوست این ظاهر آرام خیابان های شهر ،حوادث هولناک دیگری انتظار می کشد.
رکوردار قتل و درگیری
درگیری که به قتل مرد جوان با تبر و چاقو انجامید بیش از اینکه شبیه به یک دعوای معمولی باشد، همچون یک انگیزه جنایی به نظر می رسید؛ ولی واقعیت این است که آنان بر سر یک تصادف ساده با هم این چنین درگیر شدند. دلیل، هر چه که باشد به باور بسیاری از کارشناسان، آن اتفاق ریشه در عوامل کلان تر از صِرف «خشم ناگهانی» داشت؛ آخر چه کسی پیدا می شود که در خشم و عصبانیت بخواهد تبر بر گردن انسانی دیگر فرود بیاورد یا دوستانش جای اینکه او را آرام کنند، چاقو به دست همراهی اش کنند؟ آن هم جوانانی که دست کم در ظاهر چنین جنایتکار به نظر نمی رسند. تا اینجای کار، تنها چیزی که احتمالا از این ماجرا می دانیم این است که احتمالا سرنشینان دو خودرو بر سر رانندگی با هم مشکل پیدا کرده و بعد در بولوار امیرکبیر درگیر میشوند؛ از علت و انگیزه این رویداد هولناک چیز بیشتری نمیدانیم ولی بسیاری از کارشناسان بر این باور هستند که متهمان به قتل و جان باخته هر دو قربانی خشونتی هستند که زیر پوست شهر جاری شده است؛ چه اینکه اتفاق رخ داده در بولوار امیرکبیر تنها اتفاق از این نوع نیست؛ هنوز افکار عمومی ماجرای خیابان سعادت آباد تهران را به یاد دارد که مرد بنگاهداری مرد دیگری را پیش چشمان مردم، پلیس و اورژانس با دشنه از پای در آورد و در لحظاتی که او جان می کند، نه پلیس و نه مردم، هیچ کدام کاری نمی کردند و مردم مشغول فیلمبرداری از صحنه حادثه بودند. نمونه دیگر آن درگیری در شهرک رضوان شیراز، همین چند هفته پیش بود. درگیری از برخورد 2 نوجوان شروع شد و کار را به جایی رساند که 2 خانواده به جان هم افتادند و 11 نفر در درگیری «مسلحانه» راهی بیمارستان شدند؛ نمونه دیگر، خواستگاری که پس از شنیدن جواب رد، با چاقو دختر جوان و برادرش را از پای درآورد و پدر او را زخمی کرد.
البته این درگیری ها مختص به فارس نیست ولی این طور که به نظر می رسد، فارس از نظر درگیری، رتبه پنجم در کشور دارد. این ها البته نمونههایی است که به خاطر گستردگی شان در رسانه ها مطرح شده اند؛ آن طور که دکتر سعید غلام زاده، مدیرکل پزشکی قانونی فارس به «خبرجنوب» می گوید، بیشترین مراجعه به پزشکی قانونی فارس نخست به خاطر نزاع است و سپس تصادف: «در سال 94 در فارس 30 هزار و 282 نفر در درگیری مصدوم شده اند و از این نظر فارس پس از استان های تهران، خراسان رضوی، اصفهان و آذربایجان شرقی
رتبه پنجم را دارد.»
به این آمار، تعداد مصدومان سال 93 را هم اضافه کنید؛ در آن سال 30 هزار و 348 مصدوم شدهاند که البته درگیری ها در سال 94 دو دهم درصد کاهش را نشان می دهد؛ در 3 ماهه نخست امسال هم 8 هزار و 11 نفر در درگیری ها مصدوم شده اند و در چهارماه اول امسال 11 هزار 330 نفر به پزشکی قانونی مراجعه کرده اند؛ نکته جالب شمار زنان است؛ در مجموع از کل کسانی که در درگیری ها در سه ماه نخست امسال مصدوم شده اند 2 هزار و 687 نفر زن و 5 هزار و 324 نفر مرد بوده اند. حال اگر بخواهیم سرانه درگیری را به دست بیاوریم، انگار در سال 94 از جمعیت چهار میلیون و نیمی فارس از هر 149 نفر یک نفر کارش به پزشکی قانونی کشیده است.
از مصدومیت ها که بگذریم، تعداد قتل ها هم در فارس کم نیست، افزون بر درگیری هاي منجر به قتل، فارس بالاترین تعداد قتل را در کشور دارد و این آمار رسمی است که پلیس فارس در پاییز پارسال اعلام کرده است؛ اینک باید پرسید چه عاملی باعث شده فارس چنین درگیر پدیده «خشونت» باشد؟
نبود فرهنگ گفت و گو
روشن است که پدیده هایی چون فراوانی سلاح های در دسترس برخی در فارس، اینکه استان محل ترانزیت مواد مخدر است و تنوع فرهنگی، این استان را مستعد بروز چنین پدیده ای کرده است؛ به مجموع این عوامل، بیکاری، نبود تفریحات سالم و تجمعات جوانان، مشکلات اقتصادی و... را هم بیفزایید. اما جامعه شناسان عوامل بیشتری را در عادی شدن خشونت دخیل می دانند؛ چه اینکه استان های مرفه تری چون اصفهان و آذربایجان شرقی و البته تهران هم با مشکلاتی همانند فارس دست و پنجه نرم می کنند.
به باور کرامت ا... راسخ، دانشیار بخش جامعه شناسی دانشگاه آزاد اسلامی جهرم «تغییر ترکیب جمعیتی شهرهای بزرگ» احتمالا باید اثرگذارترین عامل در بروز خشونت های شهری یا به قول او «نارواداری» باشد: «تغییر ترکیب جمعیتی شهرها باعث شده که فرهنگ شهرنشینی در سایه قرار بگیرد. در واقع بنیاد فرهنگ شهرنشینی بر رواداری است چون شهرنشینان باید در فضایی محدود زندگی کنند در نتیجه ناچار به استفاده از آداب و رسوم خاصی هستند که لازمه زندگی مدنی شهرنشینی است؛ با این حال این رواداری در چند دهه اخیر که جمعیت شهرها به شدت متاثر از مهاجرت زیاد شده، دستخوش بحران شده است.»
آن طور که این جامعه شناس می گوید، امروز مقررات زندگی شهری بر روابط انسان هایی که در شهرهای زندگی می کنند حاکم نیست؛ اشاره او بی راه نیست؛ چه اینکه شیراز در 10 سال گذشته به صورتی انفجاری افزایش جمعیت را تجربه کرده است؛ این همان سالهایی است که خشکسالی و از دست رفتن منابع آب به خاطر کشاورزی بیرویه ،بسیاری را راهی شهرهای بزرگ از جمله شیراز کرده است؛ شاهدش شاید جمعیت شهر شیراز باشد. این شهر در سال 85 یعنی در زمان شروع خشکسالی یک میلیون و 200 هزار نفر جمعیت داشت و اگر جمعیت آن قرار بود متناسب با نرخ رشد بالا برود باید در سال 90 به یک میلیون و 275 هزار نفر می رسید. با این حال جمعیت شیراز و حومه به یک میلیون و 700 نفر در سال 90 افزایش یافت که این نشان دهنده مهاجر پذیری شیراز طی 5 ساله آخر دهه 80 است؛ متناسب با افزایش جمعیت اما «فرهنگ گفت و گو» در میان تازه شهرنشینان جا نیفتاده است؛ راسخ می گوید: «امروز مقررات زندگی شهری بر روابط انسان هایی که در شهرها زندگی می کنند حاکم نیست. همین چاقو و تبر را ببینید، به جای اینکه مشکلشان را با گفت و گو حل کنند به خشن ترین راه ممکن روی می آورند. امروزه بخش بزرگی از ساکنان شهرهای بزرگ ما از فرهنگ گفت و گو برخوردار نیستند. در واقع شما از چند جوان که نسل اول شهرنشین به شمار می روند یا تازگی به شهرها مهاجرت کرده اند چه انتظاری دارید؟» به باور راسخ، در کنار این عامل کلان، بیکاری، نبود شادی در جامعه و نبود امکانات برای تخلیه انرژی جوانان، پدیدههای روان شناختی چون افسردگی و اعتیاد را هم میتوان به عوامل «سردستی» بروز خشونت افزود؛ در این شرایط اما مسئولان جای اینکه به رفع این مشکلات بپردازند، به اقدامات دیگری مشغول هستند.
این جامعه شناس ادامه میدهد: «در این شرایط مسئولان خود را مشغول موضوعاتی چون کنسرتها کرده اند که شاید تنها چند جوان طبقه متوسط مخاطب آن باشند.» به باور این جامعه شناس، خشونت در جامعه ایران خود را بازتولید میکند؛ به ویژه شاهد تبلیغ خشونت هستیم. این خشونت از فضای خانوادگی شروع می شود و به مسئولان کشور می رسد و باز به سمت سطوح پایین جامعه گسترش می یابد. بنابراین نخست و پیش از همه «مسئولان کشور باید رفتار روادارانه و رواداری را به مردم بیاموزند». در کنار این، پایین آمدن آستانه تحمل مردم شیراز را هم باید افزود که آن هم عوامل متعددی دارد.
ساعت که از 10 شب میگذرد با اینکه هنوز هوای تابستان شیراز گرم است، در چهارراه های پرتردد شهر همچون چهارراه پارامونت و زند، جوانان بساط دستفروشی راه می اندازند. این جوانان شاید نمونه گویای کسانی باشند که بحثشان گذشت؛ بسیاری با وجود دانش آموخته بودن برای امرار معاش راهی جز درآمدزایی از راه دستفروشی ندارند؛ آنها که دستشان به جایی می رسیده، پرایدی خریده و مسافرکشی می کنند و برخی هم بادکنک به دست در گوشه خیابان به فروختن بادبادک و... مشغول هستند.
یکی از روانشناسان می گفت «خیلی خوب است که جوانان این کشور دستفروشی می کنند و کار دیگری نه». اما این کاسه صبر شاید روزی لبریز شود و باید پرسید آیا جوانانی که به دستفروشی در گوشه کنار خیابان های شهر مشغول هستند پیاده نظام خشونت های بعدی را تشکیل نخواهند داد؟
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار