اساسا در استانی زندگی می کنیم که خیلی انتخاباتی هستیم،
آنقدر که معمولا از چند سال زودتر از زمان خودش وارد کارزار انتخاباتی می
شویم و شکل و شمایل انتخاباتی پیدا می کنیم. آنقدر که گاه تا تعطیلی همه
امور زندگانیمان پیش می رویم و حیات و ممات خود را در این مقوله بسیار مهم
می بینیم. فرقی هم نمی کند که اهل کدام شهر و شهرستان و روستا و منطقه
باشیم، هر جا هستیم، انتخاباتی هستیم.
به قدری انتخاباتی هستیم که راست و
چپ و بالا و پایین چندان برایمان فرقی نمی کند و در تاریخ حضور موثر در
فرایندهای انتخاباتیمان دوره هایی را داریم که در عرض یک دهه آنقدر چپ و
راست را بازی دادیم که همچنان مجرب ترین تحلیلگران سیاسی عالم میان دوگانه
تغییر ایدئولوژی مردم بخاطر شخصیت ها و تغییر شخصیت ها بخاطر ایدئولوژِی
مردم مرددند.
آنقدر انتخاباتی هستیم که در دوره یک ماهه قبل از
انتخابات تا یک ماهه بعد از انتخابات خط تولید احزاب و گروه ها و جمعیت های
مختلف با تابلوهای متفاوت را راه اندازی می کنیم و هر مجموعه به فراخور
حال از چند کاندیدا قبل از انتخابات و از کاندیدای پیروز بعد از انتخابات
حمایت کرده و در راه برقراری منافع شخصی و گروهی در تعویض رنگ و تغییر مسیر
رکورد می زنیم و تمامی صراط های مستقیم را به سمت خومان کج می کنیم.
انتخاباتی هستیم و البته ندانستیم که چرا اینقدر انتخاباتی هستیم؟