به نام خدا
روزی روزگاری
خاطرات غلامعباس حسن پور
قسمت هفتاد و ششم
تابستان سال ۱۳۸۹ به اتفاق همسرو فرزند کوچکم آقا محمدرضا که در خانواده معروف به سجاد می باشد با هواپیمای فوکر۱۰۰ از فرودگاه اراک به مقصد مشهد پرواز کردیم و به پای بوس حضرت امام رضا علیه السلام رفتیم چند روزی را در محضر امام هشتم بودیم خدا قسمت آرزومندان کند .
درمحضر امام رضا (ع) از امام مهربانی ها درخواست نمودم ،
و گفتم ای امام عزیز و ای امام رئوف شما که نزد خدای خود عزت ، آبرو و اعتبار دارید از شما می خواهم که از واشطه شوید تا خداوند متعال به زودی زیارت عتبات عالیات را نصیب من و همسرم بگرداند .
حضرت امام هشتم حرف من را شنید و در حقم دعا کرد.
دو سال بعد زیارت ائمه اطهار سلام الله علیهم اجمعین مدفون در عراق نصیب من و همسرم گردید .
پاییز سال ۱۳۸۹ تلفن منزل زنگ خورد گوشی تلفن را برداشتم مادرم با نگرانی گفت زود بیا که پدرت حالش خوب نیست .
پرسیدم چی شده ؟ جواب داد غذا در گلوی پدرت گیر کرده است .
خودرو خود را سوار شده و زود به منزل پدررفته و ایشان را به بیمارستان امیر کبیر اراک رساندم .
خوشبختانه در بیمارستان غذای گیر کرده از گلوی پدرم عبور کرد و حالش خوب شد .
پزشک کشیک گفت باید به متخصص گوارش مراجعه کنید روز بعد به پزشک متخصص گوارش مراجعه کردیم .
ایشان تصویر برداری سی تی اسکن با مواد حاجب را تجویز کرد .
جواب سی تی اسکن را نزد پزشک بردیم ایشان گفتتد که مشکل خاصی نیست مشکل بلع غذا اتفاقی بوده است .
چند روز گذشت .
دوباره مادرم تلفن کرد و گفت غذا در گلوی پدرت گیر کرده است به منزل پدر مراجعه کرده و ایشان را به بیمارستان بردم دوباره آن غذا از گلوی ایشان عبور کرد و نفس راحتی کشید و پزشک گفت مشکل خاصی نیست احتمالاً با سرعت غذا خورده و غذا در گلویش گیر کرده است .
بار سوم دوباره چنین شد که پدرم را به بیمارستان امیرالمومنین علیه السلام در اراک بردم آنها مشاوره روانپزشکی تجویز کردند .
پدر را نزد پزشک متخصص اعصاب و روان بردم آزمایشهای متعدد پدرم را دید و گفت احتمالا مشکل از اعصاب و روان باشد و داروی اعصاب تجویز کرد .
داروها را استفاده کرد و دوباره همین اتفاق افتاد پدرم را دوباره به بیمارستان نزد متخصص گوارش بردم و ایشان این بار آندوسکوپی تجویز کرد آندوسکوپی از پدر گرفته شد و تکه ی برداشته شده از مری پدر را به آزمایشگاه پاتولوژی تحویل دادم .
آزمایش بیماری cancer یا همان سرطان را تشخیص داد چند روز پدر را در بیمارستان امیرالمومنین بستری کردیم که به پیشنهاد پزشک متخصص پدر را به تهران جهت مداوا بردم و در بیمارستان بقیه الله الاعظم تهران بستری نمودم .