. مخالفان عقیده دارند که حجاب یک محدودیت برای زنان محسوب میشود و این محدودیت باعث سلب آزادی از افراد در جامعه خواهد شد. در خصوص این استدلال چند نکته لازم است ذکر شود تا مسئله برای جامعه مشخص و معلوم گردد. نکته اول اینست که آیا فقط حجاب یک محدودیت است یا ما محدودیتهای دیگری داریم؟ ما مسلما محدودیتها دیگری از جمله محدودیتها شنوایی، بینایی داریم و باید سوال کرد که تکلیف این گونه محدودیتهای چه میشود؟
اگر حجاب به عنوان یک محدودیت باعث سلب آزادی میشود، باید قبول کرد که دیگر محدودیتهای هم ما را از آزادی بی بهره خواهند کرد و در نتیجه این افراد که محدودیتها شنوایی، بینایی دارند متاسفانه طبق منطق مخالفان حجاب از آزادی بی بهره هستند. در حالی که ما از نزدیک مشاهده میکنیم که این گونه افراد با وجود محدودیتها شنوایی و بینایی در جامعه آزادانه فعالیتهای شخصی و اجتماعی خودشان را انجام میدهند و از نعمت آزادی برخوردار هستند و هیچ وقت این گونه محدودیتها را به معنای سلب آزادی تفسیر و معنی نمیکنند. در کنار این گونه محدودیتها ما یک محدودیت بزرگی تحت عنوان محدودیت کره زمین داریم. این کره زمین به معنی واقعی یک محدودیت محسوب میشود، زیرا ما به جز این کره زمین هیچ حق انتخابی و یا آزادی نداریم که جای دیگری را برای زندگی کردن انتخاب کنیم و مجبور هستیم که این محدودیت را قبول کنیم و جالب اینجاست این محدودیت تحت هیچ شرایطی رفع نمیشود و همه ما طبق استدلال مخالفان حجاب باید بگوییم از نعمت آزادی بی بهره هستیم و حتی مخالفان حجاب که سخنرانی میکنند در مرحله اول خود آنها از آزادی بی بهره هستند، ولی چطور از آزادی زنان از حجاب حرف میزنند؟ باید از این عزیزان سوال کرد که شما هنوز در محدودیت کره زمین زندگی میکنید چرا از آزادی حرف میزنید؟
نکته دوم اینکه آیا آزادی در درون محدودیت امکانپذیر است یا در بیرون از محدودیت؟ در اینجا مخالفان حجاب میگویند که محدودیت باعث سلب آزادی میشود در نتیجه از نظر آنها آزادی در درون محدودیت امکان پذیر نیست بلکه باید این گونه محدودیت را رفع کرد تا به آزادی برسیم. به عبارت شرط آزادی از نظر مخالفان حجاب برداشتن و بیرون رفتن از محدودیت باید دانست. در واقع مخالفان حجاب متاسفانه آزادی را خوب درک نکره اند، زیرا آزادی به معنی رفع موانع نیست، بلکه معنا و فلسفه آزادی اینست که ما در موانع و محدودیت دنبال آزادی باشیم. به عبارت دیگر آزادی به معنی بدون چارچوب و محدودیت نیست، بلکه آزادی باید در درون محدویت و چارچوب قرار بگیرد تا آزادی هر کسی باعث سلب شدن دیگران از نعمت آزادی نشود.
وقتی که ما بیرون از محدودیت و چارچوب دنبال آزادی باشیم در واقع هرگونه تجاوز و تعرض به یکدیگر را به معنای آزادی تفسیر و توجیه میکنیم و در نتیجه جامعه به جای اینکه آزادی را کسب کنند باید به دنبال قوانین و قواعدی باشند که از تجاوز کردن جلوگیری کنند. ما عقیده داریم که آزادی در درون محدودیت شکل واقعی به خودش خواهد گرفت و این محدودیت موانعی بر سر کسب آزادی ایجاد نخواهد نکرد، بلکه آزادی را تحقق خواهد بخشید.
اگر آزادی در بیرون از محدودیت شکل میگیرد باید سوال کرد که هنوز ما در درون محدودیتها کره زمین اسیر و زندانی هستیم، پس چرا مخالفان حجاب هنوز این محدودیت کره زمین را رفع نکرده اند؟ اگر ما محدودیت کره زمین را رفع کنیم آیا به آزادی دست پیدا خواهیم کرد؟ ما بیرون از محدودیت کره زمین کجا میتوانیم آزادانه فعالیتها مدنی و اجتماعی انجام بدهیم؟ کجا میتوانیم سخنرانی و حرف بزنیم؟ همین مخالفان حجاب در درون محدودیت کره زمین کتاب، سخنرانی و فعالیتها مدنی را انجام میدهند نه بیرون از محدودیت کره زمین. رفع محدودیت کره زمین به معنی نابودی زندگی انسانها تلقی خواهد شد، زیرا انسانها به جز کره زمین در هیچ جا دیگری نمیتوانند زندگی کنند. در نتیجه موضوع حجاب هم از این قاعده جدا نیست، حجاب باعث سلب آزادی از انسانها نمیشود، بلکه آزادی در محدودیت و چارچوب معنی دارند و حجاب نماد آزادی است و در نتیجه یک چارچوبی را مشخص میکنند که نه کسی مورد تجاوز قرار بگیرد و نه آزادی کسی مورد تعرض واقع شود.
نکته دیگر اینکه آزادی به معنی حق انتخاب همه جانبه نیست و این اشتباه بزرگی خواهد بود ما تصور کنیم که آزادی یعنی حق انتخاب همه جانبه است. اگر این تعریف از آزادی درست و صحیح باشد باید قبول کرد که هیچکس از نعمت آزادی برخوردار نیست، زیرا ما در بیشتر عرصههای زندگی حق انتخاب نداریم، ولی حق آزادی داریم. به عنوان نمونه ما حق انتخاب کردن نوع موجود زنده را نداشتیم، یعنی ما حق انتخاب این را نداشتیم که به عنوان انسان خلق بشویم یا موجود زنده دیگر، اما امروز که به عنوان انسان خلق شدیم باید از نعمت آزادی برخوردار باشیم و نمیتوانیم به دلیل نداشتن حق انتخاب از حق آزادی بی بهره بود. حتی ما حق انتخاب زندگی در کره زمین را نداشتیم، ولی امروز چارهای به جز زندگی در این کره زمین نداریم و با وجود اینکه ما در انتخاب محل زندگی حق انتخاب نداشتیم، ولی حق آزادی در این کره زمین را باید داشته باشیم؛ بنابراین آزادی را نباید به معنی حق انتخاب همه جانبه معنی کرد.
اما نکته دیگر اینست که این جسم و بدن که زندگی و هستی ما به این جسم بستگی دارد نیاز به مراقبت و نگهداری خواهد داشت، اگرچه هستی و زندگی صرفا جسم مادی انسان نیست بلکه هستی فراتر از زمان و مکان است و مفهومی به نام معنا بعُد دیگر از زندگی و هستی محسوب میشود که از قید زمان و مکان بالاتر است و در نتیجه خلاصه کردن هستی و زندگی در بعُد مادی قابل قبول نیست. اما مسئله مراقبت و نگهداری از جسم و بدن امروز همه افراد را درگیر خودش کرده است و ما در حوزه جامعه شناسی تحت عنوان جامعه شناسی بدن به این مسئله میپردازیم و حرف اصلی این موضوع اینست که بدن تبدیل به یک شخص و موجود زنده شده است که همه تلاش و کوشش باید در جهت این بدن صرف شود. گویا انسان به جای اینکه در جهت رشد و شکوفایی بخشها فکری و روانی خودش بپردازد باید بیشتر وقت خودش را در جهت این بدن صرف کنند و امروز ما این پدیده را مشاهده میکنیم و از نحوه غذا خوردن تا ورزش کردن و عملها زیبایی و عکسهایی که امروز افراد از خودشان در فضایها مجازی بخش میکنند همه نشان از تبدیل شدن بدن به عنوان یک شخص و فرد است.
اگرچه برای ما سلامتی جامعه مهم و ضروری است و باید در جهت تلاشها زیادی انجام داد، ولی پارادوکس این عزیزان اینجاست که برای مراقبت و سلامتی بدن از هیچ گونه تلاش دریغ نمیکنند، ولی وقتی مسئله حجاب به میان میآید فوری حجاب را به عنوان یک محدودیت در جهت آزادیهای بشری قلمداد میکنند، در حالی حجاب همان مراقبت از بدن و جسم است. اگر سلامتی برای جامعه مهم و ضروری است پس چرا نسبت به حجاب نگاه منفی دارند؟ مگر حجاب از بدن و جسم مراقبت نمیکند؟
ما منکر سلامتی بدن و جسم جامعه نیستیم و خیلی هم خوشحال هستیم که جامعه نسبت به مسئله سلامتی احساس مسئولیت میکنند، اما سوال ما اینست چرا حجاب را به عنوان محدودیت در نظر میگیرند؟ نکته جالب اینجاست که این عزیزان که از هیچ تلاشی برای سلامتی بدن دریغ نمیکنند و از طرف حجاب را محدودیت برای آزادی میدانند باید سوال کرد که شماها خودتان را به این تلاشها محدود گردید و خودتان باعث سلب آزادی شده اید نه حجاب. وقتی شماها اینقدر برای سلامتی بدن تلاش میکنید در واقع از خودتان آزادی را سلب گردید و برای خودتان یک محدودیت به نام سلامتی ایجاد کردید. اگر حجاب باعث سلب آزادی میشود، پس سلامتی و این همه تلاشها پزشکی هم یک عامل در جهت سلب آزادی باید دانست. در واقع شما به دست خودتان آزادی را سلب میکنید.
نکته دیگر اینکه بین حجاب و سلب آزادی یک نسبت منطقی و ذاتی وجود ندارد. اصولا بین موضوع و دلایل و استدلال باید یک نسبت ذاتی و منطقی وجود داشته میشود. منظور از نسبت ذاتی اینست که اگر ما موضوع را تغییر دادیم نباید دلایل و استدلالها موضوع قبلی برای موضوع جدید کاربرد داشته باشد. وقتی مخالفان حجاب میگوید حجاب باعث سلب آزادی از انسان میشود، اگر ما به جای حجاب از محدودیتها دیگری از جمله کره زمین قرار بدهیم و بگوییم کره زمین باعث سلب آزادی میشود در اینجا همان دلایل و استدلال که برای حجاب مورد استفاده قرار دادیم برای محدودیت کره زمین هم متاسفانه کاربرد دارد و این نشان میدهند که دلایل مخالفان حجاب با مسئله سلب آزادی نسبت ذاتی ندارد، زیرا اگر دلایل آنها صحیح بود نباید برای موضوع دیگری کاربرد داشت، ولی ما مشاهده میکنیم که به جای حجاب هر موضوع دیگری را قرار بدهیم باز همان دلایل کاربرد دارد و ما در اینجا به مخالفان حجاب میگوییم که دلایل و استدلال شما برای سلب آزادی توسط حجاب نسبت ذاتی ندارد، به عبارت دیگر دلایل شما آنقدر گسترده و باز است که با هر موضوع دیگری قابل بیان کردن است.
اگر به زبان عاشقانه بگوییم باید معشوق فقط با عاشق خودش ازدواج کند نه با هر عاشقی. اگر دلایل و استدلال شما درست و صحیح است باید صرفا با عاشق خودش ازدواج کند نه با هر عاشق دیگری. اما در کنار نسبت ذاتی ما یک نسبت منطقی داریم به این صورت ما باید از اولی یعنی حجاب بتوانیم دومی یعنی سلب آزادی را نتیجه گیری کنیم. به عبارت دیگر حجاب نباید هیچ نتیجه دیگری را به ما بدهد به جز سلب آزادی. در حالی که از حجاب میتوان هزاران نتیجه دیگر از جمله کرامت، شرافت و بزرگی را بدست آورد، ولی چرا مخالفان فقط سلب آزادی را بدست آوردند؟ وقتی ما در منطق ریاضی میگوییم که ۲ علاوه بر ۲ میشود ۴. یعنی بین ۴ و جمع کردن دو عدد ۲ یک نسبت منطقی وجود دارد و به جز عدد ۴ هیچ نتیجه دیگر بدست نخواهد آمد. اما در مورد موضوع حجاب باید گفت که بین سلب آزادی و حجاب نمیتوان نسبت منطقی بدست آورد، بلکه میتوان نتایج دیگری را کسب کرد؛ بنابراین با توجه با نکات مذکور باید گفت که دلایل و استدلال مخالفان حجاب متاسفانه درست و صحیح نیست و نمیتوان با این گونه دلایل جامعه را قانع کرد، بلکه این افراد باید دلایل قانع کنندهای را برای موضوع حجاب بیان کنند.
مختار سلیمانی