حاشیهنگاری بر یک گفتوگوی عجیب؛
تطهیر بازیگر فاسد سینمای قبل از انقلاب با یک مصاحبه! +عکس
اثبات فساد اخلاقی در سینمای عصر پهلوی، مسألهای نیست که مدعی داشته باشد و بسیاری از فیلمهای آن زمان از جمله همین «در امتداد شب» گواهی محکم بر این ادعاست؛ بنابراین، مسأله مجهول و مبهمی نیست تا بخواهیم برای واکاوی آن، روشنگری کنیم. بهتر است برای محکوم کردن امثال شاملو و فرمانآرا و ... به سراغ آدمهایی خوشنامتر از سعید کنگرانی برویم!
چند وقتی است، گفتگویی طولانی با «سعید کنگرانی»، بازیگر سینمای ایران در پیش از انقلاب اسلامی، با صفت «تکاندهنده» در برخی سایتها بازنشر میشود و با برجسته کردن جنبههای جنسی این گفتوگو ـ که حاصل موشکافی تیزبینانه گفتوگو کننده با آقای کنگرانی است ـ مثلا پرسیدن ریز جزئیات نحوه انتخاب پسرهای زیبا برای زنان دربار پهلوی، سعی در جذب مخاطب و البته اثبات این ماجرا دارد که سینمای ایران در دوران پهلوی فاسد بوده و این مسأله از دربار هدایت میشده است؛ اما یک جای کار در این ماجرا حسابی میلنگد و آن اینکه برای اثبات فساد سینمای ایران سعید کنگرانی را حجت آورده است!
به گزارش
تابناک یزد، آخرین شماره یکی از مجلات وطنی، گفتوگویی طولانی و به اعتراف خودشان بیست ساعته با سعید کنگرانی انجام داده و آن را به نام «اولین و آخرین مصاحبه با سعید کنگرانی» منتشر کرده است؛ گفتوگویی که در آن سعید کنگرانی را «قربانی سینمای عصر پهلوی» میداند، زیرا دوران شهرتش بسیار کوتاه بوده است. کنگرانی هم در این گفتوگو به خوبی در نقش یک «قربانی» فرورفته و از روابط پنهانی موجود در سینمای عصر پهلوی و دسیسههایی که آنها برای به قهقهرا بردن جوانانی چون او چیده بودند، سخن به میان آورده است.
اما ماجرا به همین سادگی نیست! ما داریم درباره بازیگر فیلم «در امتداد شب» صحبت میکنیم؛ بازیگری که حضور در همین یک فیلم برای او کافی است تا کارنامهاش را بدانیم. پس بهتر است در ازای شنیدن حرفهایی که دوست داریم از دهانش بشنویم، سعی نکنیم او را تطهیر کنیم و این چهره مظلوم را یکی از قربانیان سینمای عصر پهلوی بدانیم و دربارهاش بنویسیم: «کنگرانی گنجینهای از تاریخ سینمای پیش از انقلاب و یک شاهد عینی از «فحشای هنری» در عصر پهلوی است. او پس از انقلاب و تا نیمه دهه 1360 را در ایران ماند تا بلکه بتواند کار حرفهای خود را ادامه دهد، اما تاوان همبازی شدن با گوگوش و مشارکت در پروژه فرمانآرا، بیش از این بود که بتواند به سینمای ایران بازگردد».
معلوم نیست این مصاحبه برای اثبات فساد در سینمای ایران قبل از انقلاب انجام شده یا برای تطهیر سعید کنگرانی! زیرا در چند جای این مصاحبه، موضعگیریهای به غایت مظلومانه از سعید کنگرانی میبینیم که اگر ندانیم او همان بازیگر فیلم «در امتداد شب» است، دلمان میسوزد که این زالو صفتان دوران پهلوی چگونه این جوان برومند را نابود کردند.
مثلا کنگرانی در جایی از مصاحبه در نکوهش شهره آغداشلو میگوید: «تمرین تئاتر که میرفتیم، «پرویز صیاد» میخواست «حسن کچل» را بازی کند و سرش را تیغ انداخته بود. میآمد سر تمرینهای ما. ما هم با بیژنخان مفید سر تمرینهای او به کارگاه نمایش میرفتیم. من شهره آغداشلو را آنجا شناختم. اصلاً هم نمیدانستم همسرش «آیدین آغداشلو» است. الان هم دارد فامیل ایشان را حمل میکند. یک روز ایشان به من گفت: دوست دختر داری؟ و سر ما را با یک مشت از این حرفها گول مالید. بعد هم کسی را به من معرفی کرد. من هم روی همان نگاه پایین شهری، سخت به این خانم که 15،16 سالی از من بزرگتر بود، دل باختم. عموی این دختر خانم «هوشنگ انصاری» بود و پدرش در امور بینالملل دربار و همکار دکتر امامی، یکی از همسران اشرف بود. من خاطره بسیار تلخی از خانم آغداشلو دارم» و یا در جای دیگر اعتیاد خود را حاصل مکر و نیرنگهای شهره آغداشلو میداند و لابد ما هم باید دلمان برایش بسوزد.
اما نکته جالبتر این ماجرا، استفاده جالب مصاحبه کننده از پاسخهای کنگرانی است. مصاحبهکننده مثلا بعد از اشاره به همین مسأله بالا و نقش شهره آغذاشلو در دلباختگی کنگرانی به یک زن بزرگتر از خودش، نتیجه میگیرد که ادعای جریان روشنفکری آن زمان مبنی بر پیشرو بودن و جا انداختن یک هنر آرمانی، «تاریخسازی» بیش نیست و صد البته که کنگرانی هم آن را تأیید میکند. یا با پیش کشیدن ماجرای بازی او در فیلم «در امتدا شب» به نکوهش فرمانآرا و شرکتش میپردازند که چگونه چنین استعداد مشعشعی را نابود کردند تا بعد از آن نتواند بدرخشد و از این رهگذر تا میتوانند فرمانآرا را نقد می کنند، ولی سر سوزنی هم به این مسأله نمیپردازند که چرا خودت در چنین فیلم مستهجنی بازی کردی؟!
گاهی هم البته جای مصاحبه شونده و مصاحبه کننده عوض میشود. مثلا از کنگرانی میپرسند: «البته در تاریخ سینما و تواریخ مختلف آمده که «فرخ غفاری» برای جشن هنر شیراز، یک عده بازیگر را از «شهر نو» انتخاب کرد و به تئاتر آورد. اینها در جشن هنر هم بازی کردند و بعد گروهی را تشکیل دادند که در کتاب «شوالیههای ناتوی فرهنگی» شرح آن را نوشتهام. خانم خجستهکیا، مادر «رامین جهانبگلو»، همسر «امیرحسین جهانبگلو» همراه فرخ غفاری به شهر نو میرفت و آنها را انتخاب میکرد» و کنگرانی پاسخ میدهد: «بله؛ اینها ابداً دروغ و شعار و توهم نیست.»
این مسأله قابل درک است که هر جریانی در ایران مخالفان و منتقدانی داشته باشد. گاه مخالفان و منتقدان در مخالفت ورزیدن خود جانب انصاف را نگاه میدارند و گاهی میزان عناد و دشمنی آنقدر بالاست که شما عقل و تدبیر و انصاف را یکجا کنار میگذارید و تنها و تنها به دشمنی با آن جریان میپردازید. این درست اتفاقی است که در ماجرای مصاحبه کنگرانی رخ داده است. این که نویسنده کتاب «شوالیههای ناتوی فرهنگی» چنان با جریان روشنفکری ایرانی مخالف است که برای اثبات ادعای خود، همبازی گوگوش در فیلم «در امتداد شب» را حجت میآورد.
اثبات فساد اخلاقی در سینمای عصر پهلوی، مسألهای نیست که مدعی داشته باشد و بسیاری از فیلمهای آن زمان از جمله همین «در امتداد شب»، گواهی محکم بر این ادعاست؛ بنابراین مسأله مجهول و مبهمی نیست تا بخواهیم برای واکاوی آن روشنگری کنیم. بهتر است برای محکوم کردن امثال شاملو و فرمانآرا و ... به سراغ آدمهایی خوشنامتر از سعید کنگرانی برویم!