جریان اصولگرایی در صورت گذر از کمیتگرایی به کیفیتگرایی و بازگشت به وجهه اخلاقی و ارزشی اصیل خود، قابلیت کسب ۳۰ میلیون رأی در انتخابات آتی را دارد.
به گزارش فارس ، یکی از دغدغههای صاحبنظران پیرامون روند و شیوههای برگزاری انتخابات در ایران، استیلای فضای جار و جنجال، افشاگری و مچگیری در دورههای اخیر است که احساس را جایگزین عقلانیت و تهییج را جایگزین تحقیق و تدبر کرده و برای معکوس کردن این روند باید از همین اکنون برای انتخابات آتی برنامهریزی کرد.
به بهانه بعثت حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی (ص) خوب است همه ما و به ویژه سیاسیون و اهالی سخن و قلم در حوزه سیاست، تاملی دوباره در مشی سیاسی حضرتش داشته و راههای رفته را در مقاطعی مورد بازنگری قرار دهیم.
شرایط ایران اسلامی در مقطع زمانی پیش رو تا انتخابات ریاست جمهوری از منظر مشکلات داخلی و اوج گرفتن هجمههای دشمنان خارجی زخم خورده، بسیار حساس بوده و مناسب است از همین اکنون برخی مسائل را مورد تعمق قرار دهیم تا پس از ابتلائاتی که رخ میدهد، مجبور به «واکنش» نباشیم بلکه در حیطه «کنش» حرکت کنیم.
فارغ از افرادی که در ذیل عناوین سیاسی اهداف دیگری را دنبال میکنند به هر حال افراد شاخص هر دو جناح اصلی کشور ادعای این را دارند که برای اعتلای این کشور و ثبات و پیشرفت آن تلاش میکنند و از این منظر خطاب این مقال به هر دو گروه عمده سیاسی کشور و کسانی است که مستقیم و غیر مستقیم در شکلگیری ذهنیت سیاسی و اجتماعی ملت سهم دارند هرچند به جهت قاطبه مخاطبان این رسانه تاکید ما بیشتر در حوزههایی است در اصطلاح رایج به عنوان اصولگرایی و ارزشمداری مورد نظر است.
ملت ما پس از چند هزار سال تجربه حکومت شاهان مستبد، منبعث از انقلاب اسلامی وارد دوره جدیدی از حیات سیاسی و اجتماعی خود شد و به تدریج و با برگزاری هر انتخابات در پیشبرد مردمسالاری دینی خود تجارب بیشتری کسب کرد.
امروز نیز به زعم نگارنده اگرچه گاهی انتخابهای نادرست تبعات نامناسبی را برای کشور در برداشته، اما در بعد کلان، هر انتخاب در ابعاد کلان ریاست جمهوری و مجلس و یا حیطههای خردتر شهری و محلی، یک تمرین برای جامعه نیز بوده تا به عینه ببیند انتخابهای غلط بر مبنای جار و جنجال و شعار چه نتایجی در بر دارد.
در شرایط فعلی بزرگان هر دو جناح مالوف کشور از دو منظر متفاوت نبود احزاب را یک بلیه برای ساختار سیاسی کشور ارزیابی کرده و البته تاکید هم دارند که تحزب به معنای مدرن آن دارای عوارضی نیز هست که باید در قالبهای بومی شکل داده شده متناسب با جامعه ایرانی-اسلامی ما طرحریزی شود.
نبود احزاب ساختارمند باعث شده که افراد پس از انتخاب به وعدههای خود پایبند نبوده و عملا پاسخگویی در مورد وعدهها و برنامههای خود نداشته باشند، همچنین ما به جز سه رئیس جمهور نخست که دارای نخست وزیر بودند و رئیس کابینه محسوب نمیشدند، در زمان مرحوم هاشمی، خاتمی، احمدینژاد و روحانی شاهد دو دورهای شدن مدت ریاست جمهوری کاندیداهای منتخب بودهایم و پس از آن نیز مسائلی مانند مطرح شدن ریاست جمهوری مادامالعمر در دوره هاشمی، طرح لوایح دوقلو در دوره خاتمی و طرح مدل پوتین-مدودوف در دوره احمدینژاد و زمزمههای همهپرسی افزایش اختیارات در دوره فعلی نشان میدهد که اگرچه دو دورهای شدن ریاست جمهوری از منظری به ثبات بوروکراتیک کشور کمک کرده، اما در عین حال نشانهای از عطش زایدالوصف سیاسیون برای در مصدر قدرت باقی ماندن نیز بوده است.
به زعم نگارنده این مسئله دلایل متعددی دارد، اما یک دلیل آن سیطره نوعی اخلاق سیاسی است که هزینههای به قدرت رسیدن و از قدرت کنار رفتن را بالا برده که بررسی آن در حیطه اخلاق سیاسی است و این مقال اشارت به آن دارد.
وقتی فردی در پروسه ورود به جریانات سیاسی از همان ابتدا مجبور به مشارکت در دعواهای شدید بوده باید آماده مچگیریها، برچسبزنیها، تهمتها و. باشد طبیعی است که اگر کنار برود باید هر شب در خواب کابوس تمام دشمنانی را ببیند که در طول مدت اشتغالات سیاسی برای خود دست و پا کرده است، این مسئله دو نتیجه واضح دارد یکی این که فرد سعی میکند به هر طریق با عوامفریبی، «شومن»گری و حتی اقدامات مضر به منافع کلان ملی، خود و گروه پیرامونش را در قدرت حفظ کند و نتیجه دوم این که افرادی با کرامت نفس، آبرومند و متخلق به اخلاقیات از همان ابتدا با دیدن این ورطهای که قرار است به آن وارد شوند انصراف داده عرصه سیاسی را به شومنها و افشاگرها وامیگذارند.
دقت کنید ما نمیگوییم این اتفاق افتاده، بلکه آنچه این مقال مدعیست سیر حرکت و روالها به این امر میانجامد و صدالبته تاکنون به مدد روح انقلابی حاکم بر کشور و هدایتهای مقام عظمای ولایت و نظارت شورای نگهبان این تهدید، تحقق کامل نیافته، اما خطری بالقوه است که باید مورد بررسی قرار گیرد.
هر چه در انتخابات پس از زمان آقایان هاشمی، خاتمی، احمدینژاد و روحانی به این سو بنگرید مناظرات بیشتر به سمت مچگیری و تخریب و شومنگری پیش رفته و شاید به همین جهت است که رهبر معظم انقلاب در دیدار با کارگزاران انقلاب آنان را به یادآوری حال و هوای دهه شصت و «تعمیر قلب» توصیه میکنند.
به عنوان یک مثال مرتبط، خود بنده به عنوان خبررسان و روزنامهنگاری کوچک از جامعه بزرگ رسانهای کشور گاه به تناسب شغل در حوزه نگارش مقالات سیاسی ورود کردهام و با این هزینهها به عینه مواجه شدهام که نه «مقاله» یا نوشتار و مدعای بنده که شخصیت و اخلاقیات فردی را هدف قرار میداده و واضح است که وقتی نوشتن پیرامون سیاست این قدر هزینه دارد، ورود رسمی به حوزه سیاست و خود را در معرض انتخاب قرار دادن به طور قطع هزینههای بسیار بیشتری دارد که هر کسی را زهره و تابآوری آن نیست.
شاید برخی بگویند که زیر ضرب قرار دادن سیاسیون طبیعی است که هم آبدیده شوند هم تضارب آرا، قدرت و استحکام آرایشان را بالا ببرند و هم افراد بدانند زیر نظر هستند و نوعی گزینش غیرمستقیم در این حوزه اتفاق بیفتد در پاسخ باید گفت که این سخنان صحیح است، اما به شرط آن که عملکردها و نظرات و نتایج زیر ضرب باشد نه رفتار فردی و خانواده و آبرو و تمام آنچه در حوزه اخلاقیات اسلامی خط قرمز است.
مشی حضرت رسول اکرم (ص) در این حوزه نشان میدهد که حضرتش حتی در مواردی از تزویری آگاهی داشتند، اما در مورد افراد مخالفخوان به غایت مبادی اخلاق بودند.
پیامبر اکرم (ص) در مورد فردی مانند «اوس بن قیطنی» که در شرایط بحرانی جنگ خندق حرفهای مأیوسکننده و اختلافانگیز بیان میکرد و با مطرح کردن نوامیسی که در خانه تنها ماندهاند رزمندگان را به بازگشت از جنگ ترغیب مینمود با این که میدانستند او جز نفاق و فرار از جهاد هدف دیگری ندارد، مدارا کردند.
پیامبر (ص) در مورد «مـعتب بن قشیر» که مرتب میگفت: پیروزیهایی که وعده میدادید کجاست؟ مدارا به خرج داد.
رسول اکرم (ص) در مورد بشیربن ابیرق (سارق الدّرعین)، ضحّاک بن ثابت (متهم به نفاق و دوستی یهود)، جلاس بن سوید بن صامت (پیش از توبه)، معتب بن بشیر و رافع بن زید، با این که از عملکردشان آگاه بودند برخورد سختی نکردند، بلکه با مدارا و لطف در حق ایشان رفتار کردند و شاید همین آموزههاست که در مواردی جوانان از جریانات سیاسی به عدم برخورد قاطع با افرادی خاطی اعتراض میکنند، اما رهبر معظم انقلاب در مقام پدری دلسوز مصالح کلانتری را مدنظر قرار داده و به امید اصلاح توصیه به مدارا میکنند.
باید توجه داشت که اصل مدارا و صلح و محبت پیامبر (ص)، هرگز باعث نمیشد که آن حضرت در برابر دشمنان کینهتوز و توطئهگرشان نیز با همین روش رفتار کنند بلکه در صورت تجاوز دشمن، کشف توطئه آنها، پیمانشکنی و کارهایی از این قبیل، بر طبق چارچوب دین به شدت با آنان برخورد میشد و اینها همان تجلی «اشداء علی الکفار رحما بیهنهم» است.
در همان دیدار مورد اشاره، رهبر معظم انقلاب بر علل و اهداف اصلی انقلاب اسلامی و شکلگیری نظام جمهوری اسلامی تاکید کرده و یادآور میشوند که در هیچ شرایطی نباید از انگیزههای اساسی همچون توحید و عدالت غفلت شود و ادامه میدهند که حتی اگر قبلا برخی مستحبات را رعایت میکردید که اکنون نمیکنید در احوال خود بنگرید که چرا چنین اتفاقی رخ داده و درست به همین دلیل و مسائلی که ذکر شد به نظر میرسد که پارهای مشیها در کوبیدن و له کردن افراد، تجسس در احوالات شخصی و خانوادگی و مچگیریها باید توسط سیاسیون و صاحبنظران و تریبونداران و اهالی قلم به ویژه افراد منتسب به جناح ارزشمدار و اخلاقگرا به جد اصلاح شود.
عقل حکم میکند در شرایط گذر از یک پیچ تند و توطئههای اقتصادی و فرهنگی دشمن برای ایجاد فاصله بین مردم و حاکمیت، لحن ما و ادبیاتمان در مورد افراد منتقد و مخالفخوان دلسوزانه و متناسب با مقتضیات باشد.
در حوزه عمومی اگر برخی مردمان عادی کوچه و بازار از سر مضایقی زبان به طعنی میگشایند یا به دلیل القائات نادرست و نداشتن دادههای دقیق و فشارهای اقتصادی اعتراضی میکنند باید با اقناع و موعظه حسنه و دلسوزی تا حد ممکن این نظرات تصحیح شود.
در سپهر سیاسی نیز به هر روی فرض بر این است که جریانات و احزاب قانونی و زیر چتر نظام به اصول قانون اساسی و مبادی انسجام اجتماعی پایبند هستند و اساسا در این حوزه «تند حرکت کردن» ورود به حوزه مصادیق «زیر پا گذاشتن کرامت انسانی و اسلامی» و «خدشهدار کردن آبروی مومن» و تجسس در احوالات شخصی دیگران است که در موارد مختلف بزرگان کشور بر حرمت آن تاکید کردهاند.
همکار و دوست نویسنده و ستوننویس من نیز باید توجه کند که نیتخوانی و حدس زدن و قضاوت بدون دادههای دقیق (مثلا با یک عکس از شخصیتی سیاسی) مصداق «ظن» و تهمت و اختلافانگیز بوده، تبعات اجتماعی و سیاسی سنگینی دارد.
نگارنده کاملا حال برخی جوانان انقلابی و دغدغهمند را میفهمم که با مشاهده هزینههای سنگینی که از سنخ و جان و مال از قشر متعهد و ارزشی پرداخت شده و میشود و فشارهایی که بر مردم وارد میآید در برابر مخالفخوانیها عنان اختیار از دست بدهند، اما به جد میگویم این گونه رفتارها بازی کردن در زمین دشمن است که اولا شایسته نظام اسلامی و ساختار سیاسی متخلق به اخلاق و معنویات نیست که مناظرات و مقالات سیاسی آن شبیه جوامع غربی شود و همچنین تاکید مضاعف دارم که ایجاد این فضا منجر به شکلگیری فضای همهمه و جنجال میشود که تنها افراد موجسوار و «شومن» از آن بهره میبرند نه انسانهای متعهد و مبادی اخلاق و دارای عمق و وسعت نظر.
با این اوصاف واضح است که یکی از دلایلی که برخی جناحها بر باقی ماندن فضای مجازی و عدم فیلترینگ آن تاکید میکنند استفاده از این بستر برای بردن فضا به سمت ایجاد موجهای اجتماعی و سیاسی است و از منظر نگارنده اقدام ثبوتی در این حوزه، تبیین مسائل و در عین حال «بازی نکردن به هیچ قیمت» در زمین جنجالآفرینی است که هر چه جناح ارزشمدار در این دعواهای مجازی و حقیقی وارد شود و هر چه این مچگیریها رواج یابد کار به جایی میرسد که مردم به کلیت بدبین شده و در نهایت تخریبها و مچگیریها در منظر برخی افراد جامعه بدل به تبلیغات برای فرد مورد تخریب میشود.
از منظر منافع سیاسی، این فضا بیش از آن که برای اصلاحطلبان مضر باشد برای اصولگرایان تبعات دارد چرا که جناح اصولگرا از اساس مدعی اخلاق، معنویات و ارزشهاست و مردم اگر هنوز به اصولگرایی اقبال دارند نه به سبب مچگیریها و پیروزی در دعواهای سیاسی، بلکه به جهت شهدای بسیار بیشتر این جناح و وضوح پررنگتر فداکاری و ایثارگری افراد پیرامون آن برای انقلاب و کشور است.
به وضوح این را بگویم که اگر بنا باشد انتخابات ما به سبک و سیاق آمریکایی برگزار شود و افراد برای هم پروندهسازی کنند و هر که مسائل بیشتری را افشا کند برنده باشد، بنده ترجیح میدهم حداقل فردی را برگزینم که الزامات مدرنیسم را بیشتر لحاظ کند که اگر سنتها و انگارههای حیاتبخش معنوی و اخلاقی در میانه نیست حداقل عقلانیت ابزاری مدرن در میان باشد.
برخی افراد پیرامون جریان اصولگرایی کشور شاید به جهت آن که در صورت عدم پیروزی در انتخابات به مناصبی دسترسی داشتهاند چندان فرصت پیدا نکرده یا ضرورتی احساس نکردهاند که خود را بازنگری و بازسازی کنند و از این منظر گاه به طور کامل به سبک و سیاقی تاریخ گذشته و با ادبیات مانیفستی پیش رفته و گاه به طور کامل خود را در اختیار هیجانات جوانان ناپخته قرار داده و در بزنگاههای اخیر صدای مردان پخته و انقلابیون پرسابقه این طیف هم چندان شنیده نشده که همه این روالها برای اصولگرایی تبعات و آسیبهایی را در پی داشته است.
اکنون زمان آن است که اصولگرایی از وجه کمیگرایی «حادث» فاصله گرفته به کیفیت نخستین و «قدیم» خود بازگردد و تنها در این صورت است که اگر دوباره «تکلیف» بر «نتیجه» اولویت یابد و مردانی از جنس عشق و ایمان وارد میدان شوند، قابلیت جذب ۳۰ میلیون رای برای این جریان و ترجیح دوباره ارزشها و اخلاق در سپهر عمومی وجود دارد.
تحلیل از عطا شعبانی راد