به گزارش تابناک قم، نیمه شب بود، 22 آبان ماه سال 93 درد زایمان تمام وجود عطیه 24 ساله را فرا گرفت، آن گونه که در و دیوار را چنگ میزد و از درد ناله میکرد و به خود میپیچید. وضعیت بسیار سختی بود و همسر جوانش با توجه به اعتصاب پزشکان زنان و زایمان و عدم رضایت پزشک معالج برای حضور در عمل زایمان چارهای جز انتقال همسر جوانش به زایشگاه ایزدی نداشت.
از آن روز تاکنون، یکسال و چهار ماه میگذرد ولی کودک خردسالش هرگز نتوانسته آغوش گرم و مهربان مادر را لمس کند و از سینه پر مهر مادر شیر زندگی نوش کند.
محسن همسر عطیه، مرد جوانی است که 30 سال بیشتر ندارد. شکسته شده و روزهای سختی را به خاطر دارد و از شبی سخن میگوید که زایشگاه ایزدی شلوغ بود و همسرش برای بدنیا آوردن فرزند دلبندش به اتاق عمل رفت.
محسن هرگز گمان نمیکرد که ممکن است چهره خندان همسرش را در سنین جوانی اینگونه رنجور و بیمار ببیند و شاید لحظههای تلخی را پشت در اتاق عمل و ICU بیمارستانهای قم و تهران تجربه کند، اشک پهنای صورتش را بگیرد و برای دیدن لبخندی دیگر از همسرش یک عمر حسرت بخورد.
عطیه و نوزادش پس از دو روز به منزل بازگشتند، روزی قشنگ و خاطره انگیز برای خانواده نعمتی محسوب میشد، روزی که محفل دو نفره آنان با حضور نوزاد سه نفره شده بود اما این شادی دیری نپایید، چند روز بعد زخمهای عطیه دردی طاقت فرسا را در تمام تنش جا به جا و عفونت زخمهای ناشی از عمل زایمان سزارین بیتابش میکرد.
محسن که نمیتوانست عطیه را بیتاب ببیند پزشکی برای معاینه وضعیت وی به منزل آورد و پزشک پس از معاینهای دقیق احتمال داد که شیئی از وسایل جراحی در بدن زن جوان بر اثر بیاحتیاطی باقی مانده باشد یا اینکه در اتاق عمل از نخ بخیه غیر استریل استفاده شده و احتمال دیگر اینکه تیغ جراحی با یکی از اندامهای داخلی بدن برخورد کرده و موجب عفونت شده است.
پزشک بر فوریت و ضرورت انتقال عطیه به بیمارستان برای معاینات بیشتر تاکید کرد و با توجه به درد شدید زن جوان، وقفه و تعلل در انتقال را جایز ندانست اما مسئولان بیمارستان ولیعصر از پذیرفتن عطیه خودداری کرد و خواستار بستری شدن وی در محلی که زایمان صورت گرفته شدند.
عطیه به ناچار بار دیگر به زایشگاه ایزدی منتقل و با وجود عفونت فراوان در بخش زنان بستری شد، همسر جوان عطیه احساس خطر کرد و با اصرار بستری شدن همسرش را در اتاق بهداشتی و استریل خواستار شد.
بالاخره اصرارهای مرد جوان مبنی بر انتقال همسرش به اتاق استریل پس از دو روز نتیجه داد ولی اتاق استریل هم به معنی واقعی استریل نبود و شرایط را برای عطیه دشوارتر کرد.
همه چیز دست به دست هم داده بود تا عطیه را از نوزاد و همسرش جدا کند، پرسنل زایشگاه ایزدی نمیدانستند کدام پزشک زن جوان را سزارین کرده است، چون که نام پزشکی دیگر در پرونده به اشتباه درج شده بود.
بامداد روز سوم که عطیه از درد و رنج عفونت به خود میپیچید، پزشکی به نام «م» به صورت اتفاقی برای ترخیص یکی از بیماران به بخش آمد و با دیدن عطیه متوجه شد که این زن جوان، توسط خودش در اتاق عمل سزارین شده است.
عطیه که عفونت و درد بیتابش کرده بود بنا به تشخیص خانم دکتر «م» به اتاق جراحی میرود و یکبار دیگر زیر تیغ جراحان قرار میگیرد بدون اینکه همسرش اطلاعی از این موضوع داشته باشد.
ساعت 11 شب بود که تلفن همسر عطیه به صدا در آمد پشت خط، مسئولین زایشگاه بودند، چه اتفاقی افتاده؟ چرا این موقع شب؟ اینها سئوالاتی بود که ذهن محسن را درگیر کرده بود که صدای پرستار وی را به خود آورد.
«آقای نعمتی... همسر شما جراحی و آپاندیس وی خارج شده و باید سریع به بیمارستان شهید بهشتی منتقل شود».
محسن نفهمید چگونه خود را در مدت زمان چند دقیقه به زایشگاه ایزدی رساند و فقط از پرسنل شنید که وضعیت همسرش بسیار وخیم است و باید به بیمارستان شهید بهشتی منتقل شود.
دنیا دور سرش میچرخید و نگرانی تمام وجودش را گرفته بود، چارهای نبود باید برای سلامت همسرش به بیمارستان شهید بهشتی میرفتند تا عطیه در اتاق ICU بستری شود.
همسر عطیه با آه و حسرت از عمل جراحی که در زایشگاه ایزدی روی همسرش صورت گرفته یاد میکند و میگوید: اگر میدانستم که قرار است همسرم را در این مرکز درمانی جراحی کنند هرگز اجازه نمیدادم.
خاطرات را در ذهنش مرور میکند که هر روز و هر شب و هر لحظه تلاش کرد جان همسرش را با هزینههای فراوان و با فروش منزل نجات دهد ولی این همه تلاش فقط جسمی بیحرکت و در کما را برایش به جا گذاشت که برای زنده نگه داشتنش باید دست از خانه و زندگی بشوید.
ساعت 30 دقیقه بامداد بود که عطیه برای انتقال به بیمارستان شهید بهشتی آماده شد و اصرار فراوان محسن برای انتقال عطیه به یکی از بیمارستانهای مجهز تهران بینتیجه ماند.
عطیه، چهار شب در بیمارستان شهید بهشتی بستری شد و در طول این مدت پنج بار مورد جراحی قرار گرفت، زن جوان پس از هر بار جراحی ضعف، درد و رنج بیشتر بر جسمش غلبه میکرد.
مرد جوان تاب دیدن چهره رنجور همسرش را نداشت و هر بار به پزشکان و پرستاران اعتراض میکرد که همسرش را هر روز مورد جراحی قرار ندهند ولی آنچه به جایی نرسد البته فریاد است. باید عطیه زیر دست پزشکانی که نمیتوانستند علت عفونت را دریابند به اتاق عمل میرفت تا شاید...
پاسخهایی که به مرد جوان داده میشد شنیدنی بود «در هر نوبت جراحی دو پزشک بر بالین بیمار حاضر میشوند و برای پیدا کردن عفونت اعضا و جوارح داخل بدن همسرتان که شامل روده و... میشود مورد شست و شو قرار میگیرد.»
چهار روز تمام شد و عطیه بیجان روی تخت بیمارستان، انتظار بیهوش شدن و جراحیهای دیگر بر جسم و جانش را میکشید ولی وضعیت جسمانی عطیه اجازه ماندن وی در شرایط حاکم بر بیمارستان شهید بهشتی را نمیداد.
مرد جوان برای نجات همسرش بار دیگر تقاضا کرد که وی را به یکی از بیمارستانهای تهران منتقل کنند که با اصرار فراوان موافقت شد به بیمارستان شریعتی منتقل شود.
در اختیار گذاشتن یک دستگاه آمبولانس بدون پزشک و پرستار، ارائه خلاصه پرونده یک برگهای که آن هم با خطی ناخوانا نوشته شده بود، تنها خدماتی بود که به عطیه برای ادامه درمان هدیه شده بود
عطیه با شرایط بسیار خاص و با هزینه شخصی همسرش مبنی بر حضور پرستار، بهیار و متخصص بیهوشی به بیمارستان شریعتی تهران منتقل شد در حالی که همه از وضعیت وخیم جسمانی عطیه مطلع بودند ولی خدمات پزشکی مناسب به وی از سوی بیمارستانهای قم ارائه نشد.
انجام 6 مورد جراحی، آزمایشهای گوناگون؛ کمترین توضیح در تک برگ خلاصه پرونده را به دنبال داشت و با توجه به وضعیت حاد عطیه باید همه آزمایشها دوباره انجام میشد تا عطیه یکبار دیگر اتاق عمل را برای بدست آوردن سلامتیاش تجربه کند.
پاسخ آزمایشها اعلام شد؛ عطیه دچار عفونت بیمارستانی شده بود و دستکاری و شست وشوی اندام داخلی بدن زن جوان موجب شده بود که رودههای وی ملتهب شده و چسبندگی پیدا کنند.
دو روز از حضور عطیه در بیمارستان شریعتی میگذشت که زن جوان پس از گذشت این مدت کوتاه، تاب نیاورد و دچار ایست قلبی شد. باز هم عطیه قربانی بیتوجهی پرسنل درمانی در شهری دیگر و بیمارستانی دیگر شده بود.
اکسیژن به مغز عطیه نرسید و به حالت اغما رفت و محسن هرگز نتوانست لبخند گرم همسرش را ببیند و کودکش امیر مهدی آغوش گرم مادر را حس کند.
شرایط بسیار سخت و غم انگیزی بود، کاری از هیچ کسی بر نمیآمد عطیه یا به هوش نمیآمد و در این حالت از دنیا رخت بر میبست یا بدون هوشیاری به صورت نباتی، بدون اینکه متوجه چیزی باشد روی تخت برای همیشه بدون درک محیط اطراف زندگی میکرد.
مرد جوان از رخدادی که گریبان زندگی مشترکشان را گرفته بود غصهدار بود ولی سعی میکرد امیدوار باشد شاید معجرهای رخ بدهد و همسرش به آغوش خانواده بازگردد.
6 ماه رودههای ملتهب و چسبنده عطیه در آکواریوم قرار گرفت تا التیام پیدا کند و برای درمان زخمهایی که جراحان به بهانه لاپاراسکوپی بر تنش نشانده بودند، روزی 500 هزار تومان پانسمانهای خارجی، داروهای آزاد تهیه میشد و در این راستا بیش از 100 میلیون تومان هزینه شد.
عطیه پس از مدتها به خانه برگشته است ولی نه مادر را میشناسد و نه پدر، نه همسرش را میشناسد و نه توانایی دارد که کودکش را به آغوش بکشد.
مرد جوان هنوز هم از همسرش ناامید نشده و برای بهبود وضعیتش تلاش میکند و پزشکان گوناگون متخصصی را برای معاینه همسرش به بالین وی میآورد.
شرایط نگهداری عطیه با توجه به وضع جسمانی که دارد بسیار دشوار است و در این راستا توجه جدی به شکایت و فریادهای یکساله اعتراض آمیز و گلایهآمیز محسن از مسئولان درمانی به مراجع قضایی مبنی بر اقدامات ناآگاهانه که همسرش را از حیات طبیعی به حیات نباتی برده است راه به جایی نمیبرد.
شاید برخی به دنبال منفعت شخصی هستند و سوگند بقراط را فراموش کردند و از ترس رسوایی که ناشی از به بازی گرفتن جان زن جوان در آستانه جوانی و در آستانه تجربه مادر شدن به بار آمده است، برگهای رضایت مرد جوان مبنی بر جراحی همسرش و خروج عضو در پرونده پزشکی عطیه مفقود شده و انگشت اتهام به سمت مرد جوان نشانه رفته است که اگر مجوز خروج رحم از داخل تن بیمار داده میشد این وضعیت برای بیمار به وجود نمیآمد.
در حالی سخنان این چنینی زده میشود که بیمارستان شریعتی شرایط صحت رحم بیمار را تایید میکند.
هر روز ماجراهای فراوانی از قصورات پزشکی به گوش میرسد از کشیدن بخیه کودک خردسال تا به کما رفتن عطیه و این غافله همچنان ادامه دارد ولی به جز قربانیان اصلی ماجراهای پزشکی خانواده قربانیان نیز قربانی هستند و کودکی که هرگز نتوانسته در آغوش مادر قرار بگیرد.
البته در پاسخ به پیگیریهای این مرد جوان و مطرح شدن موضوع شرایط حاد همسرش، دانشگاه علوم پزشکی قم جوابیهای را به این شرح صادر کرده است:
ضمن اظهار همدردی در خصوص وضعیت بیمار مربوطه به اطلاع میرساند، طی یکسال گذشته همزمان با اجرای طرح تحول نظام سلامت با وجود افزایش موالید در سطح استان تلاش تمام پرسنل مراکز درمانی زنان، ارائه خدمات به مادران و نوزادان با بهترین کیفیت با حداقل عوارض بوده است، لازم به ذکر است پیگیری مادران پرخطر و تلاش در راستای حفظ و ارتقای سلامت مادران به عنوان یکی از رسالتهای وزارت بهداشت و به دنبال آن دانشگاههای علوم پزشکی بوده و برخورد شدید و قانونی در صورت اثبات هرگونه قصور و کوتاهی، از وظایف این دانشگاه است.
در خصوص وضعیت خانم 25 ساله باید گفت؛ ایشان در مورخ 93.8.21 به علل پزشکی، مورد عمل سزارین قرار گرفته و پس از مراقبتهای استاندارد در مورخ 93.8.23 با حال عمومی مناسب مرخص میشود.
سه روز بعد بیمار با تب به همان مرکز مراجعه میکند که در مدت بستری، تمام اقدامات ضروری اعم از مشاوره داخلی و عفونی و قلب انجام گرفته و گرافی از قفسه سینه و شکم انجام میشود، بیمار در حضور متخصص مجرب و جراح عمومی، «لاپارتومی» میشود و اقدامات لازم اعم از شستشوی زخم، مشاورهای لازم، بررسی تمام قسمتهای روده با هدف بررسی آسیب بخشهای روده نیز انجام میگیرد و برای ادامه درمان به بخش مراقبهای ویژه بیمارستان مجهزتری در استان قم منتقل میشود.
طی طول درمان و بستری، کادر درمان بدون توجه به برخوردهای نامناسب اطرافیان بیمار، دلسوزانه و بدون هرگونه چشمداشتی انجام وظیفه کرده و اقدام به مراقبتهای لازم از آن بیمار میکنند.
نهایتا با وجود نظر متخصصین استان، با اصرار همسر بیمار و طبق ضوابط قانونی پس از انجام هماهنگی در مورخه 93.9.2 توسط آمبولانس بیمارستان به یکی از مراکز دولتی تهران منتقل میشود.
لازم به ذکر است که در خصوص اعزام بیمار به تهران، طبق قوانین رفتار شده و تمام اقدامات توسط استان قم انجام گرفته و هیچ گونه هزینهای از بیمار دریافت نشده است و دانشگاه آماده دریافت، هر گونه مستندات در خصوص ادعای صورت گرفته مبنی بر دریافت هزینه خارج از تعرفه را دارد.
با وجود مطالب فوقالذکر، پرونده بیمار در مراجع قضایی در حال بررسی بوده و در صورت اثبات هر گونه قصور و خطای پزشکی و دریافت هرگونه تعرفه خارج از ضوابط، با افراد خاطی طبق قوانین و ضوابط به شدت برخورد خواهد شد.
****
به هر حال زایشگاه ایزدی قم این روزها همچنان خبرساز است، چند روز بیشتر از انتشار خبر وضعیت عطیه پس از زایمان در این مرکز درمانی نگذشته بود که خبر دیگر به تیتر همه رسانهها تبدیل شد که حاکی از دستگیری متخصص بیهوشی قلابی در یکی از بیمارستانهای قم بود...