تئاتر از گذشته نه تنها به عنوان یکی از ابزارهای انتقال فرهنگ جایگاه ویژهای داشته بلکه از این هنر برای ارتقاء و یا تغییر فرهنگ (در مواردی) استفاده میشده است.
نمایشنامه تا جایی در مخاطب تأثیرگذار است که در مواردی با علم پزشکی پیوند خورده و رشتهای به نام "تئاتر درمانی" را به وجود آورده است.
باوجود چنین جایگاه با اهمیتی توجه و نظارت بر تئاتر همواره در کشورها با اما و اگرهایی همراه بوده است و افرادی خواسته یا ناخواسته در این عرصه به گونهای نامناسب ظاهر شدهاند.
هر کدام از نمادها و نشانههای به کار رفته در تئاتر معنا و مفاهیمی را منتقل میکند که اگر با کمتوجهی در کنار هم قرار گیرند نتیجهای ناخوشایند را به همراه خواهند داشت.
"مضحکهای برای قتل" از جمله تئاترهایی است که با نامناسب قرارگرفتن نمادها و نشانهها در کنار هم نه تنها حرکت ظلم ستیزی را تقبیح میکند بلکه با استفاده از نمادها و نشانههای مشخص آیینی که برای مسلمانان و شیعیان کاملاً آشناست تفکری نامناسب را به مخاطب منتقل میکند.
"مضحکهای شبیه قتل" که از 18شهریورماه تا بیست و یکم مهرماه در سالن اصلی تئاتر شهر روی صحنه رفته است و در سالهای 81 و82 نیز اجرا شده و حتی در جشنواره تئاتر فجر رخ نشان داده در حال حاضر با بازی شهرام حقیقت دوست، نگار عابدی، حبیب دهقان نسب، علیرضا آرا، الهام پاوهنژاد، مسعود میرطاهری، رویا میرعلمی و ویدا جوان به روی صحنه رفته است.
از نگاه نگارنده، آنچه که به مخاطب در این نمایش 2ساعته که لبریز از حرکات موزون آقایان و خانمهای بازیگر، دیالوگهای سخیف و بامعنای هجو و بدون هیچگونه نتیجهگیری اخلاقی و یا حداقل اندکی مایل به مثبت القاء میشود چیزی جز وقتکشی نیست.
آنچه از "مضحکهای برای قتل" برمیآید آن است که نویسنده و کارگردان و عوامل صحنه تمام هم و غم خود را برای خنداندن مخاطب به هر قیمتی به کار بردهاند و اصلاً برایشان مهم نبوده که در این مسیر ارزشهای دینی و مذهبی و حتی اخلاقی را لگدمال نمایند.
دیالوگهای رد و بدل شده در بین بازیگران مرد و زن و حرکات و اشارات بهگونهای است که در ذهن مخاطب فضای لاییک را تداعی میکند.
البته از نمایشی که مطلعش توالت را به تماشاگر نشان میدهد و یک سر همه اتفاقات مهم به مستراح برمیگردد انتظاری بیش از این نباید داشت ولی آنچه که انتظارات را برای مخاطب بالا میبرد حضور بازیگران مطرح در این نمایش است.
قوت بازیگری در نمایش "مضحکهای برای قتل" به قدری است که تا بخشی از اجرا هجوها و عیبهای متن را میپوشاند ولی در بخشی از تئاتر که از مارش عزای محرم استفاده میشود دیگر پذیرش غیرعمدی بودن آوردن برخی دیالوگها و حرکات سخت میشود.
یا اینکه در جایی از نمایش شعر معروف "گلی گم کردهام میجویم او را ..." که برای مخاطبان شیعه کاملاً آشناست با بیسلیقگی و پس از به اصطلاح تغییر کلمات ولی با همین آهنگ برای یک عمل سخیف به کار میرود.
یقیناً کارگردان و عوامل اجرای این تئاتر توجیهاتی برای کار ناشایست ارائه شده دارند و استقبال و یا تشویقهایی که تا نیمههای اجرا توسط تماشاگران انجام میدهند را ملاک قرار میدهند ولی بدون شک ادامه اجرا بدون اصلاح بخشهایی از این نمایش نوعی آموزش مباح بودن بیحرمتی، بیاخلاقی و انجام هر توهینی به هر چیزی و فردی است.
بدون شک نباید فراموش کرد که تئاتر مانند چاقویی است که هم میتواند جان ببخشد و هم میتواند جان را بگیرد و باید با هدایت و نظارت هدف تئاتر را در جهت جان بخشیدن تنظیم کرد.
"مضحکهای برای قتل" به مخاطب عام نشان میدهد که فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخصوص انجمن نمایش که کارشان هدایت، حمایت و نظارت است تنها به حمایت پرداختهاند و از هدایت و نظارت غفلت کردهاند... اتفاقی که چندی پیش درباره تئاتر لودولو در مشهد رخ داد!
باید قبول کنیم اینگونه عملکرد نه تنها به نفع جایگاه تئاتر نیست بلکه موجب ضربه زدن به تفکرات و اندیشههای معنوی در جامعه میشود و باید برای اصلاح آن به سرعت وارد عمل شد.
ماهان صفایی