برای این که روشن
شود چه کسانی اهل افراط و چه افرادی اهل تفریط هستند. اصولگرای واقعی کیست، نیازمند
معیار و قانون هستیم. به یقین پیامبراکرم(ص) و اولیا الهی و سیره آن بزرگواران معیاری تام و تمام برای روشن شدن افراد
میزان از نامیزان است.
وقتی در متون روایی آمده است که اگر دو نف رمسافرتی را با هم آغاز کردند، یکی امیر
قرار داده شود برای مدیرت هر کشوری نیز وجود رهبری امری، ضروری است.
وقتی ایران کشوری اسلامی است و مردم با تمام وجود اسلام را دوست دارند، رهبری امت نیز
باید اسلام شناسی مدیر و مدبر باشد .
وقتی حضرت رسول اکرم (ص) و امام علی (ع) مدیریت جامعه را برعهده گرفتند و سیاست را
از دیانت جدا ندانستند و تئوری ولایت فقیه را برای عصر غیبت ، اعلام کردند، مدار و
محور قرار دادن آن ولی فقیه امری شرعی و عقلایی خواهد بود.
به یقین کسانی که به قوانین اسلام و نظام ولایی ارادت دارند و علاوه برگفتار، در عمل
نیز مقام معظم رهبری را محور و مدار خود قرار می دهند و به بایدها و نبایدهای او احترام
میگذارند، اعتدال گرا و اصول گرایی واقعی هستند.
اما همان طور که
تجربه نشان داده است برخی ها ، عملا به افراط و تفریط مبتلا می شوند و با عملشان اعلام
می کنند ما خود نیز از ولی فقیه کم نداریم و حتی عادل تر از او هستیم !
تاریخ هم می گوید با این که حضرت رسول الله (ص) برترین و خاتم پیامبران الهی بوده است،
برخی ها خود را عادل تر و مومن تر از او می دانستند و حتی او را به بی عدالتی متهم
می کردند و ميگفتند:«إعدل يا محمد! فانك لم تعدل»
در ماجراي صلح حديبيه،
وقتي پيامبر(ص) به خاطر مصالح مهم تر، از برخي مباني و ارزشهاي مهم در ظاهر و به طور
موقت، چشم پوشي كرد برخي ها ، لب به اعتراض گشودند كه وامصيبتا! پيامبر از اصول مسلم
اسلامي دست برداشته و به دشمن امتيازهايي داده است؛ ولي در اين ميان، امام علي(ع) كه
منادي اعتدال و تعبد محض در برابر رسول خدا(ص) بود، قلم به دست گرفت و متن معاهده حديبيه
را به رشته تحرير در آورد و بعد از اندكي ثمرات پربار آن بر همگان آشكار گرديد.
در عصر امام علی(ع) نیز آن امام متقین در نماز بود يكي از خوارج به نام "ابن الكوّاء"وارد
شد و با صداي بلند آيه 69 از سوره زمر را خواند: "و لقد أوحي اليك و الي الذين
من قبلك لئن اشركت ليحبطنّ عملك و لتكونن من الخاسرين." او ميخواست با اين آيه
به حضرت طعنه زده وبگويد: اي علي! اگرچه سابقه تو روشن است و پيامبر تو را برادر خود
خوانده و تو اول كسي هستي كه به او ايمان آوردي و در ليلهالمبيت به جاي او خوابيدي
و ايثار كردي؛ اما اين را بدان كه ملاك، حال فعلي افراد است. و شما اکنون کافری بیش
نیستی!
نا میزانان آن عصر که خوارج نام گرفتند وارد مسجد ميشدند، به امام اقتدا نمی کردند و در سخنرانيها و خطبههاي امام علی(ع) اختلال به وجود ميآوردند و چون با منطق سرشار از متانت امام علي(ع) مواجه ميگشتند عصباني ميشدند و ميگفتند:"قاتلهالله كافراً ما أفقهه" خدا او را در حالي كه كافر است بكشد چه قدر عالم و فقيه حاضر جواب است!
تاریخ می گوید وقتی مختار حكومت تشکیل داد به نيروهاي امنيتي بخش نامه كرد كه حافظ جان، مال، ناموس و امنيت مردم باشند.او هتاكي و بيحرمتي به ديگران را ممنوع اعلام نمود و گفت: مخالفان در امان هستند مگر دست به شمشير وشورش بزنند؛ اما وقتي عدهاي تا ابن منذر و فرزندش را ديدند آنا را کشتند آنهم به جرم اين كه وي قبلاً در زمره دشمنان شيعه و از ستمكاران بوده است. مختار چون از ماجرا باخبر شد خشمگين گشت و دستور حبس قاتلان را صادر كرد. در اين هنگام فردي بنام ابن رفاعه بر مختار خرده گرفت كه اين افراد از شيعيان دلسوخته هستند و فقط دو ستمگر را كشتند، مختار در جواب گفت: هرگز نخواهم گذاشت طعم شيرين قيام شيعه با تندخويي و حماقت شماها كه كارتان افراط وتفريط است به هدر رود.
سیدمحمدصادق محمدی وفایی