کد خبر: ۹۵۹۱۱
تاریخ انتشار: ۲۵ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۸:۲۵ 16 September 2015

بیست سال پیش بود. کارم در اداره با بیکاری فاصلۀ چندانی نداشت. به سان یک تبعیدی که باید وجودش به هر نحو ممکن تحمل می شد، گوشه کوچکی از یک حوزه در استانداری را اشغال کرده بودم. می دانستم که وجودم به منزلۀ حنظلی در میان آنهمه شهد وشَکَر است. مال بدی که بیخ ریش صاحبش گشته بود و کاری نمیشد کرد. ورقه کارگزینی و استخدامی حکم بر بقایش داده بود.

باری در یکی از روزهای زمستانی آن سال بود که هنرمندی محلی،تندیس کوچک و زیبایی از تصویر شاعر آذری زبان ایران «شهریار» را به مدیر حوزه ما،هدیه آورد. تصویری از آخرین سالهای زندگانی مرحوم «سید محمد حسین بهجت »با کلاه کهنۀ پشمی دو رنگ سیاه وسفید به سر، که سیگاری هم در میان انگشتان لرزان پیری، در گوشه لبش داشت.

مدیر حوزه،که فردی مبادی آداب بود و راه و رسم بزرگی بهتر از ما میدانست و میداند، ضمن قدردانی از هنرمند، طی نامه ای، تندیس را به دفتر کار استاندار وقت ارجاع داد. استدلالش در نامه این بود که چنین تندیس زیبا و ظریفی از استاد شهریار، برازندۀ اتاق مقام عالی استان است.

اما بر خلاف انتظار، هدیه برگشت، با جمله عتاب آلودی که در هامش نامه، مرقوم گشته بود.

« این تبلیغ استاد است یا سیگار؟یا نکند استاد سیگاری؟!»

این دستخط مقام عالی استان بود که مدیر کل امور اجتماعی را مخاطب قرار داده بود.

مدیر و هنرمند هردو مبهوت مانده بودند. به جای قدردانی توبیخ شنیده بودند.

سیگاری بودن شهریار را عالم وآدم میدانست و خواجۀ شیراز هم از ابتلای این فرزند ادبی خود به آن گرفتاری خبر داشت، اما او را با سیگارش نمیشناختند با «حیدربابایش» میشناختند.

به تاکید مدیر، اثر را به تیغ تیز جراحی سپردند تا علامت جرم را از آن برگیرند. به چاقویی، سیگار را از دست و گوشۀ لب شهریار ستاندند امادیگر هنری در آن نمانده بود به ناچار در گوشه ای پنهانش ساختند. گویی که کالایی قاچاق از دفتر اجتماعی استانداری کشف شده بود.

صاحب اثر از اینکه باعث زحمت گشته بود، با اظهار صدها ندامت و شرمندگی خداحافظی کرد و با عجله از پله های استانداری پایین رفت. چه کسی می دانست در حالی که او از پله های استانداری پایین می رود، پله های نردبان مدیریت عالی استان هنوز جای بالا رفتن دارد؟!

خیلی بالا!

شهریار، سالها قبل روی در نقاب خاک کشیده بود. دیگر نامی از او نبود، هرچه بود از نام مدیرعالی استان بود که اینک بر روی بالاترین پله ریاست اجرایی کشور ایستاده بود. او به تیتر اول خبر ایران وگاهی جهان راه یافته بود.

تقویم را که ورق میزدم ناگهان چشمم به روز شعر وادب فارسی و در کنار آن به نام شهریار شعر ایران افتاد و غفلتا به یاد آن روز و این جمله ازمولانا افتادم:

«نردبان این جهان، ماو منی است»

«عاقبت این نردبان،افتادنیست.»

دانستم که اصحاب فرهنگ میزبانان تاریخند و سیاستمداران، میهمانانی بیش درآن نیستند. آنها ماندنی هستند و اینها رفتنی. واین مایۀ خوشوقتی است. شهریار نرفته بود و روزی بزرگ در تقویم ایران به نام خود داشت.

گرچه در نوشتن برای مناسبتها مرا سر رشتۀ چندانی نیست، اما همین مناسبت را برای یادداشتی به فراخور آن روز بهانه کرده ام، لیکن با زبان و قلمی نه چندان فراخور آن،که آنچه تا کنون قرين زندگي من بوده است، تحصيل در حوزۀ سياست و کار فكري به قدر بضاعت درآن حوزه بوده است. نه كه آنرا بهتر از دیگران انجام بدهم،ابداً.

چنین ادعایی اصلا زیبنده نیست، بلكه شايدكمتراز ديگراني خراب مي كنم که مکتب نرفته وخط ننوشته، یک شبه،مسئله آموز صد مدرس گشته اند. و خوشبختانه تعدادشان هم به مدد اینترنت، رو به فزوني است.

اين هم از باب طعنه نگفتم، بلكه بدان جهت که هرکاری اگر از حیطۀ کارشناسی خارج شود آبستن صدها خطا می شود. همانگونه که این قلم در این موضوعی که می نویسد به صد احتمال با آن مواجه است. او را چه به نوشتن در موضوعی ادبی و در مورد شعر و ادب و ...؟

به اين طريق پيشاپيش شاید عذر تقصيری هم درميان نهادم، ازحساسیت موضوعی كه مولی الموحدين حضرت علی (ع) بهترين و زيباترين تعبير و داوری را از آن دارند.

از او كه امير بي رقيب دنياي دل انگیز سخن است، پرسيدند كه شاعرترین شاعران چه كسي است؟ فرمود آنها در یک میدان نتاخته اند که من قهرمان آن عرصه را مشخص کنم. هركسي در ميداني و باخط بي پاياني تاخته است و بيان هر كسي حلاوت و زيبائي های خاص خود را دارد.

امّا اگر ناچار از داوری در اين عرصه باشم اين لقب « الَملِك اِمرُ القيس ظلّي » را شايسته است. ملكزاده ای که غزل های زيبايش درفضاي مخصوص و منحصر به فرد روحی او بر تارک ادبیات عرب میدرخشد.

این داوری فرمانروای مقتدر ملک سخن در مورد شعر و ادب است. كسی قادر نيست سخني به آن بيفزايد و یا چیزی از آن بکاهد.

درعين حال بخش دوم داوری حضرت امير(ع) هم معيار دیگری براي همۀ روزگاران ماست. وآن اینکه درمسند قضاوت و داوری، جايي براي تعصب و دوستي نیست، درحالي كه ادیبان و شعراء دیگری هم دركنار آن حضرت بودند که از حیث قرابت فکر و ارادت به وی نزدیکتر از«امرالقيس ظلّي » بودند، اما او لحظه ای در ذكر نام و برتری «امرالقیس» تردید نکرد.

بدون شک حافظ ما هم اگر توفيق درك حضورش راداشت از اين تشويق و تفّقد پر افتخار سهم شایان می بُرد.

سخن به حافظ رسید.

گمان مي كنم که روح شهریار نیز به گذری عجولانه از نام نامی حافظ راضی نباشد، بنابر این ،لحظاتی از سر پیمان گذر و بر سر پیمانه شو.

بگذار لحظاتی، سخن به نام شهریار و به کام حافظ باشد. هرچه باشد، هفت قرن است که او به طور بلامنازع، بر قلۀ ادبیات وغزل ایران ایستاده است. در تمامی بزرگداشت های ادبی نامی از اوست. ولو اینکه آن بزرگداشت از آن بزرگانی مانند شهریار و ... باشد.

اگر چه نكته سنجان ادب، هر واژه اي را جداگانه قيمت مي نهند اما حافظ، میهمان صدر نشین همه این بزرگداشت ها و یادبود هاست. حافظ درعرصه ادبيات ايران، مانند قله بلندی است که مانع ديد از زيبائي های دیگرانست.

او رويای بزرگ ادبيات ما و خيالي شگفت انگيز در آن عرصه است. در ايران وحتي خارج از مرزهای آن به هر كسي بايد از این قله نگريست. وچون ازاین ارتفاع نگاه شود همه كوچكتر از او به نظر مي آيند. مگر دو قرن پیش « گوته » شاعر بلند آوازۀ قارۀ سبز فروتنانه نگفت که؛

«ملت آلمان مرا مي پرستد ومن هم حافظ را ! »

از این اُعجوبه که بگذریم، نوبت به سایر بزرگان علم وادب از جمله «شهریار» هم میرسد. زيبائي سخن در شهريار موج میزند، يكي دو مورد هم نيست.

«حيدر بابا» براي هميشه درآسمان ادبيات سرزمين ما خواهد درخشيد. سبک و سیاق شهریار در«حیدر بابا» نه سعدیانه است نه حافظانه؛ منحصر به خود اوست.

زبان خاصی است که کسی نتوانسته است حتی به مرز تقلید از او نزدیک شود. غبار زمان «حیدر بابا» راكهنه نخواهد ساخت. و نگاه از هرارتفاعي، حتی ارتفاع حافظ، ازبلندي و زیبایی آن نخواهد كاست. همچنين است « علي ای همای رحمت » که گویی فیض روح القدس درسرودن آن شخصا مدد فرموده است. خارق العادگي به مانند جويباري روان و زلال از واژه واژه های آن هويدا است.

شاعری به بساطت و روانی گفتار شهریار، شاید چند قرن یکبار هم نیاید. بزرگان علم وادب، بارها و بارها مخاطب و هم کلام او هستند. نیمای بزرگ ادب ایران گوش به نغمۀ دلنواز او دارد.

نيما،غم دل گو كه غريبانه بگرييم

سرپيش هم آريم وبه جانانه بگرييم

من نيزچو تو،شاعرافسانۀ خويشم

بازآ به هم ای، شاعر افسانه بگرييم

بيگانه كند درغم ما خنده،ولي ما

با چشم خودی،برغم بيگانه بگرییم

بگذاربه هذيان تو،طفلانه بخندند

ماهم به تب طفل، طبيبانه بگرييم

از اين زيبائي ها در كلام و آثار شهريار که هزاران صفحه از کلام منظوم فارسی وترکی ایران را به خود اختصاص داده است ،كم نيست.

مالک رضایی


منبع: تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۲۶
محسن
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۲:۱۵ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۵
این حاج مالک چقدر خوب می نویسد خدای من.
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۲:۳۵ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۵
خوبی قلمتان را درک کردم ولی در شناسایی مدیر و هنرمند عاجز ماندم.استاندار واضح بود
پاسخ ها
کارمند استانداری
| Iran, Islamic Republic of |
۱۱:۱۵ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۶
هنرمند را نمیدانم کیه باید از خود آقای رضایی پرسید
اما مدیری را که گفته همه خوب میشناسیم امروز هم مدیر است واز حلقه های اول تصمیم گیری آقای خدابخش است
کلام اله اکبرزاده نیاری
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۷:۵۶ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۶
بنام خدا

هنگامی که درد جامعه از زبان و قلم مالک رضایی جاری و ساری می شود و عمق آن روشن می شود باید این بیت را زمزمه کرد .
نيما،غم دل گو كه غريبانه بگرييم
سرپيش هم آريم وبه جانانه بگرييم

کلام اله اکبرزاده نیاری
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۷:۴۱ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۶
ساغول کالام
محمد رضا
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۸:۵۱ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۶
از داشتن چنین اساتیدی در شهرمان به خود می بالم
محمد
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۰:۰۲ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۶
عالی بود
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۰:۳۱ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۶
خوش خدمتی ها همیشه وجود دارد از طعنه آقای رضایی کاملا مشخص است که گفته مدیر حوزه ما راه و رسم بزرگی را بهتر از ما میدانست و میداند
یعنی اینکه آن مدیر که آنروز در خدمت احمدی نژاد بوده است امروز هم در خدمت دولت روحانی است
احمد
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۰:۳۵ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۶
کاش روزی آقای رضایی خاطرات ایام خدمت خود را می نوشت به خدا خیلی خواندنی می شد
حساب کنید که مثلا یک روزش اینست که چنین زیبا به تصویر کشیده است
یک مدرس ادبیات
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۱:۵۳ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۶
چقدر خوب ضمن تجلیل از شهریار ادب آستان حافظ را نگه داشته است
غلام
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۷:۳۳ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۶
این نوشته در گروههای تلگرام نیز بازتاب گسترده ای داشته است و اعضای گروه از قلم استاد رضایی تجلیل کرده اند
حمید
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۳:۵۷ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۶
بسیار عالی
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۱:۴۴ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۷
الَملِك اِمرُ القيس ظلّي
خوشحال میشوم که شرح این نام را از آقای رضایی بشنوم
من جست و جو کردم اشاره کرد به همسر حضرت امام حسین (ع).البته توضیحات نام کامل را گوگل نمی آورد من الملک را حذف کردم
سمندری
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۰:۴۴ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۸
بی شک زیبا نوشتی استاد عزیز ولی یک چیز کم دارد .حیف نیست که از شهریا سخن گفت چند بیت از حیدرباباننوشت ؟شاهکاری که کلمه به کلمه اش تصویرزندگی است وقتی حیدربابا را می خوانی اگرچشمان خود را ببندی تصویراست وتصویر
این روزها حیدربابا درصداوسیماکتب درسی خیلی مهجورمانده است کاش چند بیتی می نوشتی
احمد
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۱۸ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۸
خیلی مشتاقم که جواب آقای رضایی را به این سئوال بشنوم
مالک رضایی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۳۳ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۸
دوست عزیز وارجمندی البته با قیدی ناشناس، سئوالی را در مورد شاعری به نام «امروالقیس»که نامش در مقاله آمده است، مطرح نموده اند. قبل از پاسخ وظیفه خود میدانم از نکته سنجی دقیقی که ایشان در خواندن مقاله به خرج داده اند صمیمانه تشکر نمایم.
«امروالقیس» ملقب به «الملک امروالقیس الضلی» یکی از بزرگترین شاعران عصر قبل از اسلام یا عصر جاهلیت در جهان عرب است. نمیدانم در فضای مجازی گوگل ، چقدر به موضوع آن پرداخته اند.
اما بعید میدانم به گونه ای که دوستمان فرموده اند اصلا نپرداخته باشند.

لقب ضلَی با تشدید لام ویا ضَلیل که هردو از ریشه ضلالت به معنی گمراهی است را بنا به دو جهت به او داده اند.
1-او شاعری در عصر جاهلیت و قبل از اسلام بوده است وصفت ضلَی یا ضلیل را ازجهت مقارنت زندگی او با آن عصر به وی داده اند .این سخن میتواند محل ایراد باشد چرا که گمراهی زمانی معنا می یابد که راهی مشخص شده باشد. به عبارت دیگر در عصری که همه گمراهند .صفت گمراهی برای یک نفر نمی تواند سخن معتبری باشد .
2- او در عین شاعری ، پادشاه و ملکزاده ای در یکی از حکومتهای قبیله ای عرب بوده است که پدرش به دست قبیله ای دیگر کشته شده بود و وی برای خونخواهی پدر واخذ کمک از قبایل دیگر،سر گردان وره گم کرده ، قبیله به قبیله می گشت و استمداد می کرد .سر گردانی او در این امر به قدری پیش رفت که لقب ضلَی به او دادند .
این سخن پذیرفتنی تر به نظر می آید وبا شرح زندگانی او تطابق دارد.

اما به نظر می رسد سئوال دوست عزیزمان بیش از آنکه از هویت او باشد از موجودیت چنین شخصی ونیز سخن حضرت امیر المومنین (ع) در رابطه با اوست .
تقریبا تمام شرح نویسان نهج البلاغه به آن اشاره کرده اند ومن در اینجا به سخن یکی از آنان (مرحوم شهید مرتضی مطهری) که در اثر ارزشمند خود «سیری در نهج البلاغه» به آن پرداخته است اشاره می کنم . شهید مطهری در بخشی از آن اثر می نویسد
.......در زبان فارسی شاهکارهایی وجود دارد .....
شهرت و هنر حافظ در غزل عرفانی،
سعدی در پند و اندرز ،
فردوسی در حماسه،
مولوی در تمثیلات و نازک اندیشی‌های روحی و معنوی،
خیام در بدبینی فلسفی و
..... است
و به همین جهت نمی‌توان آنها را با هم مقایسه کرد و میانشان ترجیح قائل شد و .......
شعرای عرب هم ، چه در دوره جاهلیت و چه در دوره اسلام، چنین‌اند.
در نهج البلاغه آمده است که

از علی علیه السلام سؤال شد

شاعرترین شاعران عرب کیست؟

ایشان جواب دادند:

انَّ الْقَوْمَ لَمْ یجْروا فی حَلْبَةٍ تُعْرَفُ الْغایةُ عِنْدَ قَصَبَتِها.

این شاعران در یک میدان اسب نتاخته‌اند تا معلوم شود کدامیک گوی سبقت ربوده‌اند.


آنگاه فرمود:

فَانْ کانَ وَ لابُدَّ فَالْمَلِک الضِّلّیلُ‌ «
.
اگر ناچار باید اظهار نظری کرد، باید گفت آن پادشاه تبهکار (یعنی امرؤالقیس) بر دیگران مقدم است.
وسپس ایشان از قول ابن ابی الحدید نقل می کند که

ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه، ذیل جمله بالا داستانی با سند نقل می‌کند.

علی علیه السلام در ماه رمضان هر شب مردم را به شام دعوت می‌کرد و .....، اما خود از غذای آنها نمی‌خورد.
( نویسنده مقاله: من در منابع دیگری خوانده ام که حضرت با آنها هم سفره نمی شد چرا که او طبق معمول غذای ساده ای داشت واز آن تناول می فرمود)

پس از صرف شام برای آنها خطابه می‌خواند و موعظه می‌کرد. یک شب حاضران در حالی که مشغول صرف غذا بودند، درباره شاعران گذشته به بحث پرداختند. علی(ع) در ضمن خطابه وسخنرانی خود

رو کرد به ابوالأسود دئلی- که جزء حاضران بود و قبلًا در بحث درباره شاعران شرکت کرده بود

و سئوال کرد:
بگو ببینم عقیده تو درباره شاعرترین شاعران چیست؟!

ابوالأسود شعری از ابوداود ایادی خواند و گفت: به عقیده من این شخص از همه شاعرتر است.

علی فرمود:

اشتباه کرده‌ای، چنین نیست. مردم که دیدند علی درباره موضوعی که قبلًا مورد بحث آنها بود اظهار علاقه می‌کند، یکصدا گفتند:
شما نظر بدهید یا امیرالمؤمنین، شما بفرمایید که تواناترین شاعران کیست؟

علی فرمود: قضاوت درباره این موضوع صحیح نیست، زیرا اگر همه آنها در مسابقه شعری، در یک جهت سیر کرده بودند ممکن بود درباره آنها داوری کرده، برنده را معرفی کرد. اما اگر لازم باشد حتماً اظهار نظری بشود باید بگوییم آن کس که نه تحت تأثیر میل شخصی و نه تحت تأثیر بیم و ترس، بلکه صرفاً تحت تأثیر قوه خیال و ذوق، شعری سروده است بر دیگران مقدم است.

گفتند: یا امیرالمؤمنین! آن کیست؟ گفت:

الملک الضلیل امرؤالقیس......

با احترام
مالک رضایی
آرش
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۳:۲۰ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۸
مدیر محترم تابناک
لطفا تماسی با آقای رضایی بگیرید و جواب او را به سئوالی که از او شده است دریافت نمایید منهم در جستجوی گوگل چیزی به آن موضوع پیدا نکردم
آرش
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۵:۲۸ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۸
خوشبختانه پاسخ آقای رضایی رسیذه است خواتدم ولدت بردم
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۰:۱۰ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۸
اسطوره مداحی ایران جمله قشنگی در مورد آقای رضایی در یک جمع خصوصی زده بود.ایشون گفته بو این آقای رضایی در مورد همه چیز معلومات قابل ملاحظه ای ذارند.
البته این این جمله را با یک حالت طنزی بیان کرده بودند
پاسخ ها
احمد
| Iran, Islamic Republic of |
۱۱:۵۲ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۹
کدام مداح ؟احتمال میدهم حاج باقر تمدنی منظورتون باشه چون تا آنجایی که میدانم آقای رضایی با او ارتباط دوستی نزدیکی دارد .
اگر درست حدس زده ام لطفا تایید بفرمایید ویا نه بفرمایید که چه کسی منظورتون است
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۵:۵۹ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۹
از اسطوره مداحی ایران سخن به میان آوردی یاد مقاله دیگری از استاد رضایی با عنوان ''صدای ما هم مانند صدای شجریان خوب است ''
تابناک دز صورت امکان اون یادداشت مالک رضایی رو هم در فرصت مناسب در سایت قرار دهید تا بهره مند شویم.
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۱:۳۹ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۰
مشکلی داشت که اسم مداح را می گفتید؟
معلم
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۲:۵۴ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۸
عالی بود آقای رضایی.از پاسخ حضرتعال هم کمال لذت را بردم.جالب است اون روز مقاله تان را در در دفتر یکی از مدارس یکی از دوستدارانتان که دبیر ادبیات هم هست با صدای بلند برای همه میخواند و ما هم کمال بهره را میبردیم.
سیامک
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۱:۱۷ - ۱۳۹۴/۰۷/۱۲
باکلامتان موافقم آقای رضایی.درست می فرمایید ادیب می ماند چون هنرمند است و هنر از ذات ودل هنرمندبرمی آید.وآنچه از دل برآید لاجرم بردل نشیند.
سعيد
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۳:۵۷ - ۱۳۹۴/۰۹/۱۷
درود و سلام بر استاد مفخم جناب رضايي دستتان درد نكنه واقعا از متن زيبايتان بهره مند شديم . عزت زياد
شهنام
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۱:۳۶ - ۱۳۹۴/۱۰/۰۱
با سلام خدمت استاد گرامی جناب اقای رضایی , مفتخرم که توانستم این مقاله ی شما را بخوانم و از جملات شیوای شما در مورد شاعر گران قدر اذریمان لذت فراوان ببرم < ممنون
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار