بسته ویژه کشوری تابناک گیلان؛
پایگاه تحلیلی خبری تابناک گیلان از این پس سعی دارد جهت پوشش کامل وقایع مهم روز در کشور، مجموعه ای از مهم ترین اتفاقات 24 ساعت گذشته را در یک بسته خبری به مخاطبان خود عرضه کند که این موارد شامل کلیه موضوعات سیاسی-اجتماعی-فرهنگی-ورزشی و اقتصادی خواهد شد.
کد خبر: ۸۳۷۲۱
تاریخ انتشار: ۰۵ شهريور ۱۳۹۴ - ۰۷:۱۲ 27 August 2015
پایگاه تحلیلی خبری تابناک گیلان از این پس سعی دارد جهت پوشش کامل وقایع مهم روز در کشور، مجموعه ای از مهم ترین اتفاقات 24 ساعت گذشته را در یک بسته خبری به مخاطبان خود عرضه کند که این موارد شامل کلیه موضوعات سیاسی-اجتماعی-فرهنگی-ورزشی و اقتصادی خواهد شد.

چرا بلیتهای کنسرت شجریان فروش نرفت؟/ وقتی خوانندگان مجاز جای خوانندگان‌ لس‌آنجلسی را می‌گیرند

فرهنگ > موسیقی - ایلنا نوشت: تندروها معتقدند شجریان محبوبیت خود را از دست داده و به همین علت بلیت‌های کنسرتش فروش نرفته است.

 محمدرضا شجریان مدتی پیش تصمیم به برگزاری کنسرتی در ترکیه گرفت و شرکت دل‌صدا مراحل برگزاری این کنسرت و فروش بلیت را عهده‌دار شد. شجریان پیشتر نیز تورهای متعددی در آمریکا و اروپا گذاشته بود که همواره با استقبال مخاطبان روبه‌رو شده بود ولی این‌بار کنسرت شجریان با اقبال چندانی رو به رو نشد؛ چرا؟

کدام هنرمندان در کشورهای مرزی کنسرت می‌گذارند؟

برگزاری کنسرت در کشور‌های مرزی ایران برنامه‌ای‌ست که از سوی بسیاری خوانندگان دنبال می‌شود. برگزاری اکثر این کنسرت‌ها به این علت است که امکان برگزاری کنسرت برای بسیاری از خوانندگان و نوازندگان در داخل کشور وجود ندارد که از جمله آن‌ها می‌توان به خوانندگان لس‌آنجلسی اشاره کرد.

خوانندگان لس‌آنجلسی همواره در طول سال‌های پس از انقلاب برای برگزاری کنسرت‌هایشان در کنار آمریکا و اروپا به سراغ کشورهای حاشیه خلیج فارس یا دریای خزر رفته‌اند و ترکیه هم یکی از مقصدها بوده است. این کنسرت‌ها معمولا در عید نوروز یا کریسمس رواج پیدا می‌کند و استقبال قابل توجهی نیز از بیشتر آنها به عمل می‌آید هرچند امروز این استقبال بسیار کمرنگ‌تر شده است. بعدها جریانی از خوانندگان پاپ کشور نیز مشخصا همین روند را پی گرفتند. بدنه‌ی این جریان را خواننده‌های مجاز کشور تشکیل می‌دادند. هنرمندانی مانند بنیامین بهادری، محسن یگانه، سیروان خسروی، علی عبدالمالکی و احسان خواجه امیری....

چگونه خوانندگان مجاز جای لس‌آنجلسی‌ها را گرفتند؟

بخش زیادی از هنرمندان پاپ در ایران کار خود را به‌صورت زیرزمینی آغاز کردند و آثار خود را از طریق اینترنت به مردم رساندند و همین مسئله باعث شهرت آن‌ها شد. در بسیاری از موارد این شهرت؛ ناشی از غیرقانونی بودن و تقلید کارهای خوانندگان لس‌آنجلسی بود. هرچند کیفیت موسیقی آن‌ها به اندازه‌ی خوانندگان لس‌آنجلس نبود اما ساده و خاطره‌انگیز بودن موسیقی‌شان تدریجا باعث شد به راحتی جایگاهی مستحکم میان مردم پیدا کنند.

برخی؛ این گروه‌ها را محصول دولت احمدی‌نژاد دانسته‌ و اعتقاد دارند آنها در این دوره مجوزهای قانونی فعالیت را دریافت کردند. اما برخی دیگر؛ به تاریخی فراتر از هشت سال ریاست جمهوری احمدی‌نژاد اشاره کرده و پایان جنگ و آغاز تحولات اقتصادی و رفاه اجتماعی را سرآغاز این جریان می‌دانند. بدیهی‌ست به مرور زمان بر تنوع و کثرت این کنسرت‌ها افزوده شد اما بیشتر این برنامه‌ها؛ تهران و برخی شهرهای خاص را شامل می‌شد و هنوز بسیاری از شهرستان‌ها با چنین اجراهایی دچار مشکل هستند. به همین دلیل این دسته از خوانندگان پاپ تورهای کنسرت خارج از کشور را آغاز کردند و کم‌کم جایگاهی در اروپا، آمریکا و کشورهای هم‌مرز با ایران پیدا کردند تا جایگزینی برای برخی کنسرت‌های لس‌آنجلسی باشند.

سلیقه‌ی ایرانیان خارج از کشور هم کنترل می‌شود

جالب اینجاست که این خوانندگان پس از کسب شهرت؛ از سوی رسانه‌های خارج از ایران هم حمایت شدند و توانستند در میان مخاطبان ایرانی خارج‌نشین محبوبیت پیدا کنند و حتی شماره‌ی مخاطبان آنها گاه بیش از کنسرت‌های مشابه خود در خارج از مرزهای ایران می‌شد. به طور مثال؛ کنسرت یکی از خوانندگان زن لس‌آنجلسی (گوگوش) در رویال البرت هال لندن برگزار شد. این کنسرت با شکست غیرقابل باوری رو‌به‌رو شد و بلیت‌های آن بسیار محدود به فروش رفت حال‌آنکه بعدها محسن یگانه؛ خواننده پاپ مجاز کشور؛ تور اروپا گذاشت و فروش بلیت‌هایش باور نکردنی بود.

چنین اتفاقی نشان می‌دهد از یکسو سلیقه‌ی مخاطبان ایرانی خارج از کشور قبل کنترل و تغییر است و از سوی دیگر لس‌آنجلسی‌ها پی بردند دیگر مخاطبان، موسیقی‌شان را مثل گذشته نمی‌پذیرند و دیگر تنها انتخاب مردم نیستند. جالب اینجاست که این تغییر سلیقه از اجراهای زنده پا را فراتر گذاشت و به سی‌دی‌ها و موسیقی‌هایی که در مکان‌های عمومی شنیده می‌شوند نیز کشانده شد. و باز جالب‌تر آنکه برخی از کلوپ‌های خارج از کشور؛ موسیقی پاپ مجاز ایران را ریمیکس کرده و با ریتم‌های پارتی در همین فضاها پخش می‌کنند.

فضای موسیقای تجربه شده در داخل کشور نیز نشان می‌دهد تمام رسانه‌ها و امکانات تبلیغاتی ازجمله صداوسیما، روزنامه‌ها، سایت‌ها و خبرگزاری‌ها و شبکه‌های ماهواره‌ای در اختیار خوانندگان رایج موسیقی پاپ است. این حمایت مشخصا نوعی الگوسازی را به همراه دارد. همین حمایت از خواننده‌های پاپ نوظهور؛ سوپراستارهایی دست‌نیافتنی با درآمدهای میلیاردی ساخته است درحالیکه دیگر انواع موسیقی‌ به دست فراموشی سپرده شده‌اند.

"بی‌بی‌سی" به محبوبیت شجریان صدمه نزد

به سوال اول برمی‌گردیم: چرا کنسرت‌ شجریان با شکست روبه‌رو شد؟ چرا بلیت‌های این کنسرت فروش نرفت؟ شجریان برندِ تبلیغاتی رئیس‌جمهور فعلی ایران بود و حسن روحانی از صدا و اسم او به عنوان سفیر فرهنگی نام برد و همین مسئله تبلیغ بزرگی در دوره‌ی کاندیداتوری وی بود. آخرین آلبوم‌ او فروش بی‌نظیری داشت. نام او باعث شد همایون شجریان هم خیلی سریع‌تر از آنچه فکرش را می‌کرد به شهرت برسد. شهرتی که عنوانِ پرمخاطب‌ترین کنسرت سال را متعلق به او کرد و امروز آلبوم‌هایش به سرعت به صدر پرفروش‌ها می‌رسد.

به‌طور قطع هیچ هنرمندِ با سابقه‌‌ای مثل شجریان با حضور در یک شبکه خارجی محبوبیت خود را از دست نمی‌دهد اما پس از این اتفاق؛ بلافاصله او از سوی اکثریت رسانه‌ها بایکوت شده و هیچکس نامی از او نمی‌برد و به بزرگترین خواننده‌ی آواز کلاسیک ایران اجازه‌ی برگزاری کنسرت در داخل کشور داده نمی‌شود. در مقابل یک جریانِ مشخصِ بدون تفکر و ریشه‌های ایرانی تبدیل به الگویی ساختگی شده و تمام امکانات را در اختیار می‌گیرد. این یعنی بدون شک مخاطبان نیز توسط همین جریان کنترل می‌شوند.

رسانه‌های تندرو این روزهای با موج‌سواری روی خبرِ لغوِ کنسرت شجریان علت آن‌را عدم محبوبیت وی می‌دانند چراکه او به بی‌بی‌سی رفته است. اگر واقعیت چنین است چرا شجریان اجازه‌ی برگزاری کنسرت در ایران را ندارد؟ چرا هر ساله مردم در شبکه‌های اجتماعی از جای خالی ربنای شجریان در سفره‌های افطار سخن می‌گویند؟ آیا اگر اسم شجریان به میان بیاید و کنسرت‌هایش در ایران برگزار شود بازهم او هنرمند مهجوری خواهد بود؟ آخرین کنسرت شجریان در لندن شاهد حضور گسترده‌ی مخاطبان بود و از آن کنسرت مدت زیادی نمی‌گذرد.

با نگاهی به مباحث مطرح شده؛ در لغوِ کنسرت شجریان بیشتر به نظر می‌رسد سلیقه‌ی مخاطبانی که به کنسرت می‌روند توسط جریانی خاص کنترل شده است. البته موضوع دیگری که می‌توان به آن اشاره کرد؛ شرایط نامساعد و ناامن ترکیه است. طی چند ماه گذشته در این کشور بمب‌گذاری‌های متعددی رخ داده و همین مسئله باعث ایجاد وحشت میان ایرانیان شده است و چند خودرو ایرانی نیز در همین جریانات منفجر شده‌اند.

شجریان در سال 2011 کنسرتی در لندن برگزار کرد که با استقبال گسترده مردم مواجه شد. او پیشتر نیز تورهای آمریکا و اروپای خود را برگزار کرده که اکثرا شاهد بلیت فروشی قابل توجهی بودند. این یعنی این هنرمند هنوز طرفداران پروپاقرصی در میان هموطنان خود را دارد اگر مجالی برای اجرای برنامه به او داده شود.

نامه سرگشاده زیباکلام به ظریف: ستایش همکاران من را باور نکنید


سیاست > احزاب و شخصیت‌ها - صادق زیباکلام در نامه ای سرگشاده به محمد جواد ظریف از اظهارات اساتید علوم سیاسی درباره ظریف انتقاد کرد.

* یکی ازانگیزه هایم درنگارش این نامه علاقه ام به شما می باشد.خداوند جمیع رفتگان شما را ببخشد و بیامرزد.مادربزرگی داشتم که خداوند رحمتش کند،اندرباب حکایت دوست و دشمن می گفت:"دوست همیشه می گوید گفتم؛درحالیکه دشمن می گوید می خواستم بگویم".من خودم را دوستدارشما می دانم و جسارتا خدمتتان معروض می دارم نگران هستم که مبادا این مطالبی که این روزها درمحافل ومجامع مختلف درتعریف وتمجید و در مدح و ستایش ازشما اظهار می شود را باور نموده و لاجرم گرفتارغرور و نخوتتان نماید.

*جنابعالی درآمریکا درس خوانده اید وسالها آنجا زندگی کرده اید. برای یک لحظه واکنش جامعه دانشگاهی درآمریکا را با رفتار جامعه علمی خودمان پیرامون توافق هسته ای وین مقایسه بفرمایید. تا آنجا که می دانم درآمریکا نه هیچ استاد و صاحب نظری درعلوم سیاسی یا روابط بین الملل، و نه هیچ دانشگاه یا موسسه علمی وآکادمیکی نه آقای جان کری یا خانم وندی شرمن را نوابغ علوم سیاسی و روابط بین الملل اعلام کردند و نه ایضا توافق وین را نقطه عطفی در شکستن مرزهای دانش درعلوم سیاسی و روابط بین الملل خواندند و نه هیچ یک از تاج گل هایی را که ما برای این توافق سفارش دادیم برگردن جان کری یا خانم وندی شرمن آویختند. اما همکاران من در گردهمایی دانشگاه علامه(که هفته پیش برگزارشد) چه ها که اندر منقبت و ستایش توافق هسته ای وجنابعالی به عنوان معمار آن که ابراز نداشتند.

اینکه این توافق اساسا نقطه عطفی درعلوم سیاسی و روابط بین الملل ایجاد کرده؛ بسیاری از پارادایم های این دوحوزه را با بن بست روبرو ساخته و یک پارادایم جدید خلق کرده؛ آینده روابط بین الملل و علوم سیاسی در نتیجه روند مذاکرات ما و رسیدن به توافق وین تغییرخواهد کرد؛ این توافق و نحوه حصول آن و اساسا کل پرونده هسته ای ما ازابتدا تا انتهای آن می بایستی دردانشگاه های ما به عنوان یک شیوه و روش سیاسی مبتکرانه و بی بدیل که از سوی ما ایرانیان طراحی و به جهانیان و ابرقدرت ها ارائه شده به دانشجویان رشته های سیاسی و روابط بین الملل آموزش داده شوند (این را جناب دکتر کمال خرازی هم در "همایش راهبردی" فرمودند)؛شیوه مذاکرات و نحوه راهبرد برنامه های هسته ای مان از ابتدا تا پایان موفقیت آمیز آن در وین جدای از آنکه درستی بکارگیری علم ومتدولوژی علمی را به نمایش گذارد، درعین حال گام بلندی در جهت بومی سازی علوم سیاسی و روابط بین الملل هم برداشته شد؛ توافق وین درستی علوم انسانی و حقانیت کارکرد درست دو شاخه اصلی این علوم یعنی علوم سیاسی و روابط بین الملل را بنمایش گذارد و...

* تردیدی به خودتان راه ندهید که ما درعلوم سیاسی و روابط بین الملل خیلی عقب مانده ایم. موفقیت شما هم برخلاف آنچه که همکاران بنده سعی کردند درهمایش "علوم سیاسی وتوافق هسته ای وین" دردانشگاه علامه به نمایش بگذارند، نه ارتباطی به علوم سیاسی داشت ونه به روابط بین الملل و به کارگیری اصولی وعلمی این دانش ها. آنچه موفقیت شما را رقم زد مولود یکسری اسباب و علل دیگربود.از جمله مهم ترین این عوامل عبارت بودند ازانتخابات ۲۴ خرداد۹۲ و انتخاب آقای روحانی؛ اعتقاد بنیادی دولت یازدهم وتیم جدید مذاکره کننده ایران به حل مسئله هسته ای و بیرون آوردن کشور از چاه ویلی که هسته ای با خود کشور را به درون آن برده بود؛ تسلط کامل شما و همکارانتان به زبان انگلیسی؛ ظاهر شدن آثار مخرب تحریم ها بر اقتصاد کشور. برخلاف اصولگرایان، شما ودولتتان حاضر نشدید از برنامه هسته ای کشوربهره برداری سیاسی و پوپولیستی کرده و مناقشه هسته ای را به عنوان ابزاری درخدمت آمریکا ستیزی واستکبار ستیزی به کارگیرید. ظهورداعش و بوجود آمدن صف بندی های جدیدی در منطقه هم از جمله این عوامل بود. در عین حال در آمریکا هم یک تغییراتی بوجود آمده بود. بخشی از بدنه حاکمیت در آمریکا و عمدتا هم در قوه مجریه به این جمع بندی رسیده بودند که اگر ایران خواسته باشد به ساخت سلاح هسته ای برسد تحریم ها عملا نمی توانند ایران را متوقف کنند. بنابراین یا می بایستی از طریق حمله به تاسیسات هسته ای ایران مانع از دستیابی ما به سلاح هسته ای بشوند، و یا از طریق گفتگو ومصالحه. کاخ سفید دومی را انتخاب کرد. طبیعی می بود که اگر با مصالحه می شد گره هسته ای ایران را باز نمود ترجیح خیلی بیشتری پیدا می کرد به راه حل نظامی که در وضعیت به هم ریخته منطقه انتهای آن خیلی هم معلوم نبود. انتخابات ۲۴ خرداد آمریکایی ها را خیلی بیشتر سوق داد به سمت راه حل مذاکره. این ها مجموعه عواملی بودند که نهایتا منجر به توافق وین شد. درعین حال در هر دو سو مخالفین توانمندی در برابرتوافق صف آرایی کرده اند. درآمریکا و در سطح منطقه همه آنهایی که دلشاد بودند از محاصره، فشار و آثار مخرب تحریم ها براقتصاد ایران وهمه آنانی که ایران راضعیف ودر بند می خواستند طبیعی است که از توافق ناراضی اند.از نتانیاهو گرفته تا سعودی ها،تا سلطنت طلب ها،تا جمهوریخواهان تندروسایر مخالفین ایران. در داخل هم آمریکا ستیزان ازاینکه توافق هسته ای ممکن است علم وکتل آمریکا ستیزی شان را پایین بیاورد نگرانند و برعلیه آن هر روز بیشتر از قبل دارند صف آرایی می کنند.


پشت پرده یک ردصلاحیت تاریخی


در ادامه نامه زواره‌ای ضمن پاسخ‌گویی به مندرجات پرونده‌ها که مشتمل بر اتهاماتی همچون زمین‌خواری و اخذ رشوه بوده، به نکته‌ای اساسی اشاره می‌کند: «از کلاسه پرونده بر می‌آید که این پرونده باید در فروردین 1376 قبل از بررسی صلاحیت نامزدهای هفتمین دوره ریاست‌جمهوری تشکیل شده باشد؛ در گزارش آن زمان چرا نمی‌آید؟»

عضو حقوق‌دان و قائم‌مقام دبیر شورای نگهبان بود که توسط همان شورا و در سال 1384 ردصلاحیت شد؛ انتخاباتی که محمود احمدی‌نژاد را به پاستور فرستاد و یکی از عجیب‌ترین ردصلاحیت‌های تاریخ انقلاب اسلامی، در آن رخ داد.

روزنامه شرق با این مقدمه نوشت: قائم‌ مقام سابق دبیر شورای نگهبان توسط همان شورا ردصلاحیت شده بود. زواره‌ای از این اتفاق به‌شدت برآشفت و شهریور همان سال مرحوم شد.

نسل پس از انقلاب، سیدرضا زواره‌ای را بیشتر از روزی می‌شناسد که رقیب انتخاباتی سال 1376 سیدمحمد خاتمی و علی‌اکبر ناطق‌نوری شد. در آن انتخابات ٤ نامزد حضور داشتند، سیدرضا زواره‌ای که برای بار دوم به گود انتخابات ریاست‌جمهوری باز گشته بود توانست 771 هزار و 460 رأی کسب کند و بالاتر از محمد محمدی‌ ری‌شهری به رتبه سوم برسد.

اما اصل اتفاقات زندگی سیاسی او پیش و پس از دوم خرداد 1376 رقم خورد. 12 سال پیش از انتخابات دوم خرداد، نام زواره‌ای در ماجرای معروف 99 نفر بارها به گوش رسید و نقل قول معروف از او حواشی بسیاری آفرید. معلم، وکیل دادگستری، دادستان دادسرای انقلاب اسلامی، سرپرست شهرداری تهران، رئیس ستاد امنیت کشور و معاون وزیر کشور در کابینه شهید رجائی، نماینده مجلس شورای اسلامی، معاون قوه قضائیه و رئیس سازمان ثبت اسناد و املاک کشور، عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی، عضو شورای مرکزی جمعیت مؤتلفه اسلامی و قائم‌مقام دبیر شورای نگهبان، اینها همه و همه بخش‌های پررنگی از 67 سال زندگی او بود.

پیش از انقلاب

زواره‌ای در سال 1317 در روستای حصار کوچک ورامین متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در روستای محل تولد گذراند و پس از اتمام دانشسرای کشاورزی به کسوت معلمی درآمد. او درعین‌حال تحصیلات خود را ادامه داد و ضمن ورود به دانشگاه در رشته حقوق قضائی فارغ‌التحصیل و به‌عنوان وکیل دادگستری مشغول به خدمت شد. با توجه به تسلط در رشته خود در سال 1355 به عضویت در شورای مرکزی و هیأت اجرائی جمعیت حقوق‌دانان ایران درآمد.

در سال 1346 نظام پهلوی با هدف پیشگیری از اقدامات احتمالی مخالفان در جریان تاج‌گذاری محمدرضا پهلوی، عده‌ای را بازداشت کرد که سیدرضا زواره‌ای هم در بین آنان بود. مدتی در زندان بود و پس از آزادی، دو سال از دانشگاه اخراج شد. در سال 1356 به‌دنبال اعلام فضای باز سیاسی مقرر شد که متهمان سیاسی در دادسرا و دادگاه‌های دادگستری محاکمه شوند؛ در این زمان به پیشنهاد زواره‌ای که عضو هیأت اجرائی جمعیت حقوق‌دانان بود، برای هر متهم سه وکیل به‌صورت رایگان در نظر گرفته شد.

از دادستانی تا شهرداری

پس از انقلاب به‌عنوان دادستان انقلاب مشغول به فعالیت، سپس در زمان حضور هاشمی‌رفسنجانی، در وزارت کشور از او دعوت به همکاری شد. در این بین و در سال 1359 به مدت کمتر از یک ماه شهرداری تهران را به عهده گرفت. اوایل پیروزی انقلاب، اوج سخنرانی‌ها و اظهارنظرهای مسئولان با یادآوری وضعیت مردم مستضعف و گودنشینانی بود که بر اساس دیدگاه انقلابی آن‌ روز مسئولان کشور، باعث پیروزی انقلاب شده بودند.

در چنین فضایی بود که زواره‌ای در نخستین نطقش به‌عنوان سرپرست شهرداری تهران گفت: «نباید میلیاردها تومان صرف مترو و بزرگراه‌ها شود؛ تا وقتی که ریزش یک برف یا باران موجب ناراحتی و آزار مردم جنوب شهر که بازوی انقلاب اسلامی بوده‌اند، می‌شود، انصاف نیست به ساختن بزرگراه‌ها بپردازیم. وظیفه شهرداری در این‌ میان ارائه خدمات نسبی انسانی و رفاهی در حد آسفالت معابر و نظافت شهر است».

زواره‌ای معتقد بود اگر مردم تهران «چیزهای دیگری می‌خواهند بودجه آن باید به‌وسیله کسانی‌ که از صد تا حداقل دو تا سه برابر یک روستایی درآمد دارند، تأمین شود». اما او در دو هفته تصدی سرپرستی شهرداری تهران مجالی برای پیاده‌کردن اصولی که به آنها معتقد بود، نیافت. پس از دوران وزارت کشور مرحوم مهدوی‌کنی و باتوجه‌به درخواست شهید رجایی، زواره‌ای ستاد امنیت کشور را تشکیل داد و خود ریاست آن‌ را برعهده گرفت.

نظر زواره‌ای درباره نقش سیا در انفجار نخست‌وزیری

زواره‌ای در کتاب خاطرات خود پرونده انفجار نخست‌وزیری را تحلیل کرده است. او که در مقطعی قرار بوده پرونده انفجار را مورد بررسی قرار دهد، معتقد است آن بمب‌گذاری با هدایت مستقیم سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا انجام شده و بعد از کشمیری، این سازمان نیرویی قوی‌تر در دولت گمارده بود که هنوز هویتش نامعلوم است!

زواره‌ای در همان مقطع می‌نویسد: «کشمیری عضو سیا بود. نخست‌وزیری را هم سیا منفجر کرد، اما سیا به‌راحتی حاضر نبود کشمیری را قربانی کشتن رجایی کند. رجایی در رفت‌و‌آمدهایش گاهی روی ترک موتور این‌وآن سوار می‌شد. می‌توانستند به‌راحتی او را بزنند. اینکه منافقین بمب‌گذاری را به خودشان نسبت دادند پوششی برای کشمیری بود. حالا او رفته است اما شما بدانید آمریکا در درون دولت، فردی به‌مراتب قوی‌تر از کشمیری دارد. در غیر اینصورت کشمیری را قربانی این کار نمی‌کرد، بلکه سعی می‌کرد او را در دستگاه نگه دارد. پس آدمی به مراتب قوی‌تر دارد که ممکن است آقایان 20 سال دیگر متوجه شوند».

اولین کاندیداتوری ریاست‌جمهوری

دور سوم انتخابات ریاست‌جمهوری، دومین انتخابات زودهنگام تاریخ جمهوری اسلامی ایران است؛ در دورانی که کشور از یک‌سو‌ درگیر جنگ با عراق، ازسوی‌دیگر دچار بحران‌های امنیتی- سیاسی سال 1360 است، رئیس‌جمهور هم در سوءقصدی، فقط یک ماه پس از انتخاب ترور شده بود. 46 نفر نامزد رقابت برای کسب عنوان ریاست‌جمهوری شدند، اما ازاین‌بین شورای نگهبان صلاحیت فقط چهار نفر تأیید کرد. مرحوم مهدوی‌کنی پس از اعلام نام آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای از سوی حزب جمهوری اسلامی، در جلسه‌ای از کاندیداتوری انصراف داد.

با این حساب، فقط چهار نفر یعنی آقایان: آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای، سیداکبر پرورش، سیدرضا زواره‌ای و حسن غفوری‌فرد در عرصه رقابت حاضر شدند. آیت‌الله خامنه‌ای با کسب اکثریت آرا از مجموع 16 ‌میلیون‌و 847 ‌هزارو 717 رأی مأخوذه توانست پیروز رقابت‌ها شود. سیدرضا زواره‌ای نفر سوم بود که تنها 77 ‌هزار و 798 رأی را به خود اختصاص داد. او در مهر 1360، به‌عنوان نماینده مردم تهران به مجلس شورای اسلامی راه یافت و دو دوره نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی بود.

ماجرای 99 نفر

پس از انتخاب آیت‌الله خامنه‌ای به‌عنوان رئیس‌جمهور و هم‌زمان با نخست‌وزیری میرحسین موسوی در سال 1360، مخالفان او تعداد اندکی در مجلس شورای اسلامی اول بودند که از جمله آنها می‌توان به فؤاد کریمی و محمود کاشانی، فرزند آیت الله کاشانی، اشاره کرد که از اعضای حزب جمهوری اسلامی فقط کاشانی و زواره‌ای با نخست‌وزیری موسوی مخالفت می‌کنند؛ اما فقط چهار سال بعد در پاییز سال 1364 که اختلافات در حزب جمهوری به اوج خود رسیده بود، مخالفان موسوی در مجلس دوم شورای اسلامی 99 نفر می‌شوند.

هاشمی‌رفسنجانی در خاطرات خود از وقایع رأی اعتماد مجلس به میرحسین موسوی و واکنش سه روز بعد امام به آن ماجرا می‌نویسد: «قبل از رسمی‌شدن مجلس به نمایندگان تذکر داده شد با قلت آرای موافق نخست‏‌وزیر، باعث خوشحالی دشمنان از عدم نفوذ امام نشوند. آقای منتظری هم خواستند تعداد آرای موافق کم نباشد. مخالفان آقای موسوی از این تذکر رنجیدند و آقایان محمد خامنه‌‏ای و مرتضی فهیم و حسین موسویانی و ...، اعتراض کردند. اولین دستورمان رأی‏‌گیری برای دولت بود.

شرکت نمایندگان در جلسه کم‌سابقه بود؛ 261 نفر از مجموع 267 نفر نماینده آمده بودند. 162 موافق، 73 مخالف و 26 نفر ممتنع بودند. 99 رأی مخالف و ممتنع که با وجود تذکر قبلی برخلاف نظریه امام بود، باعث ناراحتی شدید اکثریت نماینده‏‌ها شد و وسیله‏‌ای برای بدنام‌شدن و ضدولایت‌فقیه معرفی‌شدن جریان محافظه‌کار شد. بعضی این‌ را از اشتباهات بزرگ سیاسی آنها می‏‌خوانند. نقطه مثبت آنها تعبّد آنها بود که با این رأی از دستشان ممکن است گرفته شود و خود آنها این‌ را وظیفه‌شناسی نمایندگی می‌‏دانند و فکر می‏‌کنند امام هم راضی نیستند نماینده برخلاف نظرش رأی بدهد.

عصر، آقای فضل‏‌الله محلاتی آمد و از اینکه انگ مخالفت با امام را خورده سخت ناراحت بود؛ می‏‌گفت اکثریت اعضای سپاه سخت عصبانی‌‏اند و ممکن است حاضر به محافظت از آنها نباشند. از جاهای دیگر هم خبر می‌‏رسد که نهادهای انقلاب درصدد اظهار انزجارند؛ وضع نمایندگان هم هیجانی است». در همین اثنا بود که نقل‌قولی از زواره‌ای جنجال آفرید.

سازمان اسناد و شورای نگهبان

سیدرضا زواره‌ای در سال 1368 به‌عنوان رئیس سازمان ثبت اسناد و املاک کشور انتخاب می‌شود. او تا سال 1376 که برای دومین بار کاندیدای انتخابات ریاست‌جمهوری می‌شود ریاست این سازمان را برعهده داشته است. او همچنین از تیرماه سال 1374 بود که بنا به درخواست و معرفی رئیس قوه قضائیه و رأی اعتماد نمایندگان مجلس حدود هشت سال به عنوان حقوق‌دان و قائم‌مقام دبیر شورای نگهبان انتخاب شد. همان شورایی که پس از پایان کار زواره‌ای در آن، او را برای شرکت در انتخابات ریاست‌جمهوری ردصلاحیت کرد. در همان مقطع عده‌ای ردصلاحیت زواره‌ای را به این دلیل دانستند که از جناح مقابل، مصطفی معین و محسن مهرعلیزاده هم ردصلاحیت شده بودند و این کار می‌توانست حذف آنان را توجیه کند.

اعتراض به دبیر شورای نگهبان

در بهار 1384 که برای بار سوم نامزد ریاست‌جمهوری شده بود، شورای نگهبان که او دیگر عضو آن نبود، صلاحیتش را تأیید نکرد. در آن فضا و رقابت داغ دو مرحله‌ای انتخابات صدای اعتراض زواره‌ای کمتر به گوش رسید. یکی از نکات عجیب این ردصلاحیت این است که شورای نگهبان صلاحیت قائم‌مقام سابق خود را برای نامزدی ریاست‌جمهوری در سال 84 تأیید نکرد. در حالی‌که او قبلا و در سال 76 وقتی خود عضوی از شورای نگهبان بود، تأیید صلاحیت شده بود و سال‌ها عضو شورا و قائم مقام دبیر آن (آیت‌الله جنتی) بود. زواره‌ای در اعتراض، نامه‌ای به دبیر شورای نگهبان نوشت که همان زمان در خبرگزاری ایسنا منتشر شد و حاوی نکات بسیار مهمی بود.

در بخشی از این نامه آمده است: «مدت هشت سالی که در شورای نگهبان در کنار بزرگواران بودم و علاوه بر عضو حقوقدان شورای نگهبان‌بودن تا 25 تیر 83 قائم‌ مقام دبیر شورای نگهبان هم بودم، در سال 1376 شورای نگهبان بنده را برای نامزدی انتخابات ریاست جمهوری احراز صلاحیت کرد، پس باید اقدامی که موجب عدم احراز صلاحیت این دوره شده بعد از سال 1376 باشد، اگر چنین اقدامی صورت گرفته، علی‌القاعده نمی‌بایست حداقل در سال 82 برای سالی دیگر به‌عنوان قائم‌مقام دبیر انتخاب می‌شدم».

زواره‌ای در ادامه این نامه به پیش‌بینی برخی از اعضای مؤتلفه درباره رد صلاحیت خود و سانسورش در صداوسیما اشاره کرده و می‌نویسد: «در تماس تلفنی که مورخ 3 خرداد 84 با حضرت‌عالی داشتم نامه وزارت اطلاعات را علت اصلی مطرح کردید، عرض کردم آیا شرعا و اخلاقا جا نداشت با توجه به شناختی که چه قبل و چه بعد از انقلاب از این‌جانب داشتید، مرا در جریان امر قرار می‌دادید و دفاعم را می‌شنیدید تا حقایق برایتان روشن گردد، آن‌گاه به تصمیم‌گیری می‌پرداختید. مصلحت ندانستید تصویری از نامه منتسب به وزارت اطلاعات را در اختیارم قرار دهند تا از مستندات موجب تصمیم‌گیری شورا مطلع شوم، موافقت فرمودید موارد اعلامی ادعایی وزارت اطلاعات را امور اسناد شورای نگهبان در اختیارم گذاشت که حکایت از ‌پنج پرونده دارد؛ به هر مورد جداگانه می‌پردازم. وقتی موارد را بررسی کردم، متوجه شدم همه آنها پرونده‌سازی‌های بازرسی کل کشور و باند ... است، درحالی‌که تصویر گزارشات نادرست بازرسی را دارم.

بازرسی کل کشور سعی می‌کرد از هیچ، کوه بسازد. بارها مسائل را با آیت‌الله یزدی، ریاست وقت قوه قضائیه در میان گذاشتم. بارها تقاضا می‌کردم به خاطر مصالح ملت و انقلاب گزارشات را به دو نفر قاضی بدهد، رسیدگی کنند تا ماهیت اداره‌کنندگان بازرسی برایش روشن گردد. متأسفانه اثری نداشت. یک بار در مصاحبه عمومی در پاسخ خبرنگاران مطالب را مطرح کردم؛ رفت روی آنتن‌ها و روزنامه‌ها هم درخواستم از رئیس قوه قضائیه را منعکس کردند. بارها و بارها از آقای ناطق‌نوری که رئیس مجلس شورای اسلامی و ریاست بازرسی دفتر رهبری را برعهده داشت، تقاضا کردم چند نفر بازرس بفرستند گزارشات بازرسی کل کشور را بررسی کنند و ببینند علت یا علل ریشه‌ای این اقدامات در کجاست، اثری نداشت».

زواره‌ای در ادامه با اشاره به گزارش سازمان بازرسی کل کشور می‌نویسد: «باندهایی که برای پرونده‌سازی و ردصلاحیت تمام توانشان را به کار گرفته‌اند، پنج مورد اکاذیبی را مطرح کرده‌اند که در صورت صحت هم جرم نیست و یقینا هر حقوق‌دان باشرفی آن را مطالعه نماید به حال ملت با چنین دستگاه‌های نظارتی و تصمیم‌گیر تأسف خواهد خورد.

گزارش حاکی است عده‌ای از منسوبین زواره‌ای از تعاونی مسکن پنج‌گانه زمین رایگان دریافت نموده‌اند (هرکدام یک قطعه زمین 400 متری) الف - سید محمود زواره‌ای (فرزند) ب - سید حسن زواره‌ای (برادرزاده) ج - سید کمال میرمحمدی (خواهرزاده). اولا من فرزندی به نام سید محمود ندارم و باند تهیه‌کننده گزارش آن‌قدر ضعیف است که نام فرزندان مسئولین را نمی‌داند یا برای جلب توجه و جریحه‌دار نمودن احساسات اعضای بزرگوار شورای محترم نگهبان این عنوان را جعل نموده‌اند. ثانیا برادرزاده‌ای به نام سید حسن ندارم و این هم جعلی دیگر. ثالثا، این افراد اظهار می‌دارند زمین دریافت نکرده‌اند، مطلب کذب محض است؛ دادگستری هم به موضوع رسیدگی و به واهی‌بودن گزارش پی برده است».

در ادامه نامه زواره‌ای ضمن پاسخ‌گویی به مندرجات پرونده‌ها که مشتمل بر اتهاماتی همچون زمین‌خواری و اخذ رشوه بوده، به نکته‌ای اساسی اشاره می‌کند: «از کلاسه پرونده بر می‌آید که این پرونده باید در فروردین 1376 قبل از بررسی صلاحیت نامزدهای هفتمین دوره ریاست‌جمهوری تشکیل شده باشد؛ در گزارش آن زمان چرا نمی‌آید؟»

زواره‌ای در پایان نامه خود به تلخی می‌نویسد: «برایم جای بسی افتخار است که بعد از 27 سال خدمت در مسئولیت‌های مختلف، مخالفین با استفاده از تمام ظرفیت و امکانات دراختیارشان مذبوحانه به موضوعاتی متمسک شده‌اند که هر انسان باشرفی با مطالعه این افترائات بی‌پروا، پی به ضدیتشان با حقوق ملت و پوشالی‌بودن قدرتشان می‌برد. اگر امروز حقایق در پرده ابهام نگاه داشته شود یقینا از دید تاریخ و تحلیل آیندگان این قبیل اعمال مخفی نخواهد ماند.

گرچه از چهار، پنج‌ماه قبل شایع می‌کردند که صلاحیتم تأیید نخواهد شد و گرچه قریب ‌چهارماه قبل آقای ترقی عضو شورای مرکزی مؤتلفه اسلامی هم در جمعی این شایعه را مطرح کرده بود و گرچه عدم اعلام نامم در لیست مدعیان اصولگرایی برای همه حتی طیف مقابل آنها جای شگفتی و تعجب بود و گرچه صداوسیما مرا سانسور مطلق می‌کرد تا مردم ایران ندانند نامزد انتخابات هستم، نشان از برنامه‌ریزی قبلی دارد.

آینده، قضاوت خود را در این‌باره و مسائل مشابه خواهد داشت. در نهایت از همه‌ اعضای بزرگوار شورای نگهبان تشکر می‌کنم. ان‌شاءالله بر اساس وظیفه‌ شرعی و دستور الهی «ان‌الله یامرکم ان تودو الامانات الی اهلها» در سپردن مسئولیت به اهلش گام برداشته باشید. تنها انتظار این است که در یک مناظره تلویزیونی با حضور سخنگوی محترم شورای نگهبان در رابطه با علت عدم احراز صلاحیتم از حیثیت خود در برابر ملت عزیز ایران دفاع نمایم و با طرح اتهامات ادعایی قضاوت را به‌عهده‌ ملت مسلمان ایران بگذارم».

آن روزها و در فضای رقابت داغ انتخاباتی بین جناح‌های مختلف کشور، ردصلاحیت زواره‌ای و اعتراضش به شورایی که خود قائم‌مقامش بود، چندان دیده و شنیده نشد و او در چهارم شهریور همان سال به علت عارضه قلبی در محل تولد خود جان به جان‌آفرین تسلیم کرد. 


افشای فسادی دیگر در دولت احمدی نژاد


فردی که در دهه 70 به دلیل فساد در دادگاه مجرم شناخته می شود و بر مبنای حکم دادگاه، اموالش مصادره شده و چندین سال هم در زندان بوده است، یک باره در دولت احمدی نِژاد مورد اعتماد قرار می‌گیرد.

خبرگزاری ایلنا: محمدعلی مددی عضو کمیسیون اقتصادی مجلس با ابراز تاسف از فسادهایی که در دولت گذشته اتفاق افتاده بود، گفت: در حالی که هر روز شاهد افشاگری رانت یا فسادی در دولت های نهم و دهم هستیم، تیم دولت قبل برای فرار رو به جلو از اعضای دولت یازدهم شکایت می‌کنند.

وی با اشاره به اسنادی که از رانت صورت گرفته در راه آهن اترک - برکت به دستش رسیده است، گفت: فردی که در دهه 70 به دلیل فساد در دادگاه مجرم شناخته می شود و بر مبنای حکم دادگاه، اموالش مصادره شده و چندین سال هم در زندان بوده است، یک باره در دولت احمدی نژاد مورد اعتماد قرار می گیرد و پروژه 700 میلیون دلاری راه آهن اترک برکت را به وی می سپارند.

عضو کمیسیون اقتصادی مجلس با ابراز تاسف از اینکه پروژه به این مهمی را به فردی سپرده اند که هیچ گونه تخصص و تجربه ای در زمینه کارهای عمرانی نداشته است گفت: تاسف آورتر اینکه این پروژه با ترک شرایط واگذاری پروژه ها به این شخص واگذار شده است.

وی با اعلام اینکه پروژه را به آقای (الف - ر) واگذار کرده اند گفت: این فرد به دلیل ارتباط نزدیکی که با آقای خاص دولت احمدی نژاد داشته موفق شده است این پروژه سودآور به دست بیاورد.

مددی با اعلام اینکه (الف - ر) برای انجام پروژه 700 میلیون دلاری راه آهن اترک - برکت هیچ گونه امکانات مالی و تجهیزات نداشته است، گفت: این فرد به پیمانکاران بزرگ کشور متوسل می شود و با استفاده از تجهیزات و امکانات مالی آنان، کار در ترکمنستان را آغاز می کند. اما با کمال تاسف پول هایی که از این بابت گرفته، به پیمانکاران نداده و در حال حاضر صدها میلیارد تومان به پیمانکاران بدهکار است.

نماینده میانه با اشاره به اینکه تاکنون مکاتبات بسیاری با دستگاه های قضایی، اقتصادی و نظارتی صورت گرفته است گفت: با این وجود هیچ واکنشی نسبت به این فرد صورت نگرفته است.

وی با اعلام اینکه راه آهن اترک - برکت در ادامه راه آهن شمال به جنوب روسیه تا دریای عمان تعریف شده بود، گفت: از آنجا که تمامی کشورهای مسیر این خط آهن توانسته بودند در داخل کشورشان خط آهن را بکشند، اما دولت ترکمنستان به دلیل مشکلات مالی نتوانسته بود این مسیر را کامل کند، تصمیم بر این شد که بانک توسعه اسلامی 350 میلیون دلار و کشور ایران نیز 350 میلیون دلار بدهد تا این خط آهن کامل شود به همین دلیل پیمانکار را دولت ایران تعیین کرد.

مددی با اعلام اینکه (الف - ر) پول ها را گرفت، اما کاری انجام نداد، گفت: در بازدیدی که مسوولان دولت ترکمنستان از پروژه انجام دادند، متوجه رانت صورت گرفته شدند و به همین دلیل بسیاری از مسوولان دولت ترکمنستان به دلیل کوتاهی بازداشت شدند که هنوز هم در زندان هستند. اما احمد - ر که عامل اصلی تمام این مشکلات بوده، اکنون درکشور اتریش به سر می برد.







منبع: تابناک
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار