کد خبر: ۸۳۴۰۳
تاریخ انتشار: ۰۴ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۳:۰۶ 26 August 2015

به گزارش تابناک یزد روز پزشک بهانه ای شد تا به بزرگترین مرکز پزشکی شهرمان یعنی بیمارستان ضیایی سری بزنیم وگفتگویی را با خانم دکتر امامی یکی از پزشکان متعهد و زحمتکش که در بخش اورژانس مشغول به فعالیت هستند داشته باشیم.
  روز پزشک بهانه ای شد تا به بزرگترین مرکز پزشکی شهرمان یعنی بیمارستان ضیایی سری بزنیم وگفتگویی را با خانم دکتر امامی یکی از پزشکان متعهد و زحمتکش که در بخش اورژانس مشغول به فعالیت هستند داشته باشیم.
 
خانم دکتر امامی با گرمی از ما استقبال کردند و البته گفتگوی ما رنگ و بوی اورژانسی به خود گرفت و چند باری با وقفه مواجه شد که با صبر و حوصله ایشان توانستیم آن را به خوبی ادامه دهیم.
 در ابتدای گفتگو از ایشان خواستیم تا بیوگرافی از خودشان را بگویند.
 عالیه سادات امامی میبدی هستم در حال حاضر پزشک بخش اورزانس بیمارستان ضیایی، ورودی سال 1378پزشکی دانشگاه کاشان که بعداز فارغ التحصیلی طرح خودم را دوسال در خاتم گذرانده ام و چند ماهی در جنوب کار کرده ام و الان نزدیک به دوسال هست که در اورژانس بیمارستان اردکان مشغول به خدمت هستم.
 از ایشان درباره نحوه ورودشان به پزشکی و چرایی انتخاب آن سوال کردیم که گفتند:
 من از بچگی عاشق  پزشکی بودم و در خانواده ما نیز پزشک زیاد بود ولی برای خود من نجات جان یک فرد واقعا لذت بخش و جالب بود و همیشه از کار پزشکان لذت می بردم همان طور که معنای واژه پزشک به زبان پهلوی دور کننده دردو بیماری است؛ این عشق و علاقه با ورود به رشته پزشکی بیشتر شد هرچند که اوایل ورود به این رشته استرس داشتم چرا که پزشکی دنیایی از علم هست حتی در رده های بالای تحصیلی مثل تخصص و فوق تخصص هم دائما باید مطالعه داشت و آماده  بود اما شیرینی پزشکی را تازه زمانی که وارد بخش بالین شدم و به خصوص دوران اینترنی چشیدم.
 در ادامه گفتگو از ایشان راجع به انگیزه ها و الگوهای خودشان برای کار در این رشته برایمان بگویند:
 در فامیل ما پزشک زیاد بود اما مرحوم سید ضیاء امامی میبدی که پسرعموی پدرم بودند و دربیمارستان دی تهران کار میکردند برای من از این نظر الگو بود که پشتکار زیادی داشت و با تمام وجود پیگیر مریض هایش بود و هنوز مردم از ایشان به نیکی یاد می کنند. و یکی ئیگر از افرادی که همیشه در کار و عمل برایم الگو بود و به ایشان ارادت دارم و به خاطر ایشان به پزشکی علاقه مند شدم دکتر کریمی هست. اصولا فکر می کنم که نه فقط من بلکه حس احترام مردم نسیت به پزشکان مخصوصا پزشکان قدیم به خاطر پشتکار و ایمان آنان بوده  چرا که اساس کار پزشکی هم همین در نظر داشتن خدا و پشتکار هست و همیشه از خدا خواسته ام که هیچ مریضی زیر دست ما نرود و این قلمی که در دست ماست باعث بیماری و مرگ انسانی نشود چرا که در برابر سلول به سلول بدن مریض هایمان باید پاسخگو باشیم.
 
در مورد مشکلات جامعه پزشکی هم از ایشان سوال کردیم و خانم دکتر بنا به فعالیت خودشان در اورژانس اینگونه جواب دادند:
 مشکلی که به نظر من حرف دل تمام پزشکان و متخصصان هست این است که مردم شرایط محیط کاری پزشکان و سختی و استرس کارشان را درک کنند و صبر و تحمل خود را بالاتر ببرند. بسیار پیش آمده که در اورژانس با وجود بیماران بدحال به خاطر صبر کم و عجله برخی دیگر نتوانسته ایم انطور که باید به بیماران رسیدگی کنیم که این مشکل در مراکز دولتی بسیار به چشم می خورد.
 چیزی که مردم از پزشکی در ذهن دارند فقط آوازه و شهرت و ثروت آن است اما سختی های آن را نمی بینند و اگر شما از هر پزشکی راجع به سختی های آن سوال کنید مطمئن باشید که هیچ گاه از بیخوابی های شبانه  یا دیر شدن شام و ناهار گلایه نمی کند چرا که همه ما این راه را با علاقه انتخاب کرده ایم و به پیش آمده ایم ولی محیط پر استرس کار و فشارآن هست  که ما را خسته می کند که نیازمند همکاری مردم هست.
 گفتگوی ما که به اینجا رسید از ایشان خواستیم تا توصیه ای هم برای کسانی که می خواهند پزشکی را انتخاب کنند و وارد دنیای پزشکی شوند داشته باشند:
 توصیه ای که دارم این است که هر کسی که قرار است پزشکی را انتخاب کند با علاقه خودش ونه با علاقه اطرافیان، آن را انتخاب کند. خیلی ها بودند که به خاطر علاقه و اصرار خانواده پزشکی را انتخاب کرده اند ولی نتوانسته اند آنطور که باید در دوران تحصیل و در عرصه شغلی موفق باشند چرا که پزشکی نیاز به پشتکار فراوان دارد. خانواده ها هم در کنار راهنمایی که به فرزندان می کنند اجازه دهند که خودشان تصمیم بگیرند و با تحقیق انتخاب کنند و گول آوازه و موقعیت اجتماعی پزشکی را نخورند.
 دکترامامی از دوران تحصیل خودشان هم گفتند و به این موضوع اشاره کردند که قصد دارند برای ادامه تحصیل در رشته قلب تحصیل کنند البته گفتند به رشته زنان هم علاقه دارند که به دلیل پر استرس بودن محیط کاری اش آن را انتخاب نکردند.
 
از دکتر امامی خواستیم تا خاطرات خودشان در این حرفه را هم برایمان بگویند:

پزشکی سراسر خاطره است؛ یک خاطره شیرین زمانی بود که در خاتم بودم و پسربچه ای به نام قاسم که مداح هم بود، طناب کیسه بوکس را کشیده بود و دور گردنش افتاده بود و به حالت خفگی او را به مرکز درمانی آورده بودند. من تصادفا به خاطر کاری به مرکز آمده بودم ولی وقتی حال و روز قاسم را دیدم با همان وضع همراه او شدم تا او را با آمبولانس به یزد برسانیم و شکر خدا در بیمارستان فرخی توانسته بودند جان او را نجات دهند. هفته بعد از این ماجرا من در خانه بودم که دیدم قاسم به همراه مادرش یک مرغ و دوخروس که به گفته مادرش انها را بزرگ کرده بود به عنوان تشکربرایم آورده بود که این صداقت و لطف این پسربچه هیچگاه از ذهنم پاک نمی شود.
 امایک خاطره تلخ که هیچگاه از ذهنم نمی رود و ان هم  مربوط به زمانی است که در خاتم بودم و در درمانگاه خانمی با شکایت سرماخوردگی مراجعه کرده بود، همزمان هم جوانی تصادفی را آورده بودند که در جا و سر صحنه تصادف جان باخته بود. وقتی که این موضوع را به آن خانم گفتم روبه من کرد و گفت: ای کاش که این جوان مادر نداشته باشد و وقتی از اتاق بیرون آمدم متوجه شدم که خودش مادر ان جوان بوده است.
 در آخر گفتگوی مان از آرزوهای دکتر امامی پرسیدیم که ایشان سلامتی و فرج آقا امام زمان را اولین آرزوی خود بیان کردند و برای تمامی پزشکان در تمام عالم آرزو کردند که سالم باشند و بتوانند مراحل علمی را با موفقیت طی کنند و همواره خدا را در نظر داشته باشند.
 ایشان در پایان گفتگو اول از خدا و سپس از خانواده و تمام اساتید  و معلمان و پرسنل و پرستاران بیمارستان اردکان و مردم خوب اردکان هم تشکر کردند.

یزد بانو
 

 

 

 

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار