به گزارش تابناک کرمان، وقتی که سطح آبهای زیرزمینی شهر کرمان از چهل متر گذشت و به پنجاه متر یا بیشتر رسید، کم کم متولد شدم. در حین پایین آمدن از بین ذرات خاک یک دفعه به لایهای رسیدم که خیلی سفت و محکم و غیر قابل نفوذ بود، از این لایه نتوانستم عبور کنم، لایهای که بسیار گسترده و سطح شهر کرمان را در بر میگرفت، همچون سدی زیر زمینی در عمق چهل متری طراحی و اجرا شده بود که تحت هیچ شرایطی اجازه عبور نمیداد و مرا در خود ذخیره نمود، «روز به روز» به ذخایر مخزن این سد با عظمت افزوده و ارتفاع میگرفتم.
تمامی مسئولین نظارتی شهر که به دلیل حساسیت پستها میبایست موقعیت شناسی و برای جلوگیری از بروز حادثه کار کنند، نسبت به من بیتفاوت ماندند، به ارتفاع پنج متر، ده متر، پانزده متر، بیست رسیدم، همۀ مسئولین شهر ازم خبر نداشتند، ساختار زمین شناسی این بخش از زمین شهر کرمان مسئله دار و کورههای بیشمار قنوات تکه تکه شده که چاههای میلهای انها را پر کرده بودند، درخود داشت. به راحتی راه به این کورهها پیدا کردم و آنها را هم پر نمودم. بعضی از چاههای میلهای قنوات متروکه گذشته که پر هم نشده وفقط سربند شده بودند، به چاههای میلهای هم راه یافتم. از زمانیکه این جایگاها را در عمق پانزده الی بیست متری شناختم و در آنها قرار گرفتم، همسایگیم سبب تحرکاتی در ریزشهای داخلی و در نتیجه گشاد شدن قطر کوره قنوات و سست و بی بنیان شدن سطح زمین میگردید. تمامی کورههای قنوات را به این ترتیب درنوردیدم و مکانیزم کاریم یعنی فرسایش، تخریب، در حوالی کورههای کهنه و قدیمی، چاههای میلهای آغاز و «روز به روز» شتاب بیشتری گرفته و میگیرد.
چند سال پیش در حوالی اختیارآباد فرو نشستی اتفاق افتاد که ماحصل همین فعالیتها در برخورد با قنوات بودند. ولی کسانیکه از این موضوع بیخبر بودند داستان پردازیها نمودند. میتوانم اعتراف کنم در سراسر سطح اولیه (منهای 40 متری) به لحظه، ساعت، ماه، روز، سال را تصور مینمودم که با مطالعه دقیق و به کار گرفتن دانش و فن ، تکنولوژی روز مسئولین و دست اندرکاران مرا تحلیل و برای مهار نمودن به موقع اقدام نمایند، در حالیکه منتظر بودند مسئولیتشان سپری شود.
بنابراین تا آنجا که میتوانستند سعی میکردند وانمود نماید که مسئلهای نیست و بهتر است زیاد به آن فکر نکنیم. هم ارتفاع میگرفتم، به بیست و پنج متر، سی متر و حالا هم که سی و پنج متر و بالاتر یعنی به سطح زمین رسیدهام، همینطور که اشاره نمودم به لحظه، ساعت، روز، ماه، سال شتاب گرفتم ولی از زمانیکه مسئولین متوجه شدند آنهم در ارتباط با مسجد جامع کرمان و فقط در حد حفر چاه و پمپاژ حریم چاه اکتفاء نمودند. بیخبر از اینکه من مخزن سدی هستم که چهل متر ارتفاع آب پشت آن میباشد، مخزنی هستم به گستردگی شهر کرمان، حفاری چاه و برداشت آب، اثری در تخلیه این دریاچه گسترده را نمیگذارد، جالبتر که در ساختمانهای مرتفع و بخصوص بانکهایی که ساخته شده، چاه زدهاند و شبانه روز آب پمپاژ مینمایند، آنها بر این باورند که با پمپاژ آب از محدودۀ پی بانک، کار نهایی میگردد. در حالیکه اینطور نیست همۀ پمپاژهای شبانهروزی چند ساله آنها را بلافاصله با تعطیل شدن پمپاژ پس از چند ساعت جایگزین مینمایم.
روزی روزگاری شهرداری کرمان در روزنامهها ازم بعنوان «بمب خفته» یاد میکرد، حالا دیگه چند سالی است که در همین حد هم ازم یاد نمیشود، اینطور مطرح میگردد که انگار معضلی وجود ندارد. اعتراف میکنم که هستم به گستردگی سدی به ارتفاع چهل متر با طول و عرض شهر کرمان، مخزنی به وسعت شهر کرمان و عمق چهل متر. مخزنی که نخواستند مرا بشناسند و به موقع برای تخلیهام راهکار پیدا کنند، حالا هم که خیلی، خیلی دیر شده است. در طرح میدان آزادی بعنوان زیرگذر استقلال – بلوار به معنی واقعی چهرهام را دیدند، چندین تانکر فقط کار پمپاژم را انجام می دادند , ولی باز هم حریف نبودند. امروز هم که زیرگذر به اتمام رسیده عملیات خاتمه نیافته سازههای بتنی که جلوی سرعت جریان آب را در جهت شیب متوقف نموده اند، در حال پس زدن و ارتفاع گرفتن سطحم شدهاند.
انتهای پیام/حسن اشرف گنجویی