عصر ایران ؛ کاوه معینفر - شاید واژه "هنر" در تیتر ابتدای نوشتار این احساس را به مخاطب بدهد که اشاره به عملکرد هنری و یا زیباییشناسی برنامههای صدا و سیما دارد، ولی واقعیت این است که هیچ کنایهای در کار نیست و منظور همان "هنر" است با تعریف هنر.
در تعریف "هنر" ذکر شده است که هنر مجموعهای از آثار یا فرایندهای ساخت انسان است که در جهت اثرگذاری بر عواطف، احساسات و هوش انسانی یا به منظور انتقال یک معنا یا مفهوم خلق میشوند. همچنین میتوان گفت هنر توان و مهارت خلق زیبایی است.
یا در دانشنامهٔ بریتانیکا هنر را بهعنوان «استفاده از توانایی و تخیل در خلق آثار زیبا، محیطی یا تجاربی که میتوان با دیگران تقسیم شود» تعریف میکند.
از مهمترین رشتههای هنری میتوان به هنرهای تجسمی (نقاشی، طراحی، مجسمهسازی، عکاسی و چاپ)، هنرهای نمایشی (تئاتر)، موسیقی، ادبیات (شعر، داستان)، سینما و معماری اشاره کرد.
هنر در زندگی انسان جایگاهی بسیار مهم و کاربردی دارد زیرا که تأثیر شگرف هنر و آثار هنری در احساسات و عواطف انسانی و نیز قدرت بینظیر آن در تبدیل ایده به کنش، و حتی تثبیت و تعمیق ادراکات و آموزههای اخلاقی، از عوامل اصلی این اهمیت و جایگاه بنیادی است.
حال با توجه به این درجه اهمیت از هنر در زندگی انسان و تاثیرات مستقیم و غیر مستقیم آن بر فرهنگ، جامعه، اقتصاد و حتی سیاست (توضیح یک امر بدیهی) باید پرسید اساسا در صدا و سیما به عنوان رسانه فراگیر در تمام کشور چه مقدار به هنر پرداخته میشود؟
در میان خیل عظیم شبکه های رادیویی و تلویزیونی داخلی، سهم برنامههای تخصصی با محوریت هنر یا هر کدام از رشتههای هنری تا چه اندازه است؟
چند برنامه تخصصی راجع به نقاشی، مجسمهسازی، عکاسی، تئاتر، موسیقی، شعر، داستان، سینما و معماری داریم؟ (تعداد این رشتهها چنان زیاد است که من از نوشتن همه آنها پشت سر هم احساس زیادهگویی می کنم ولی واقعیتی است که باید به آن اشاره کرد)
آیا واقعا جای برنامههایی برای هرکدام از این رشتههای هنری در جدول پخش رادیو و تلویزیون خالی نیست؟ چگونه مهمترین رسانه دیداری شنیداری ما از پوشش "هنر" غافل مانده است؟
میل این تعداد قابل توجه دانشجو (رشته های مختلف)، هنرجو و جوانان علاقمند به هنر باید از کجا تغذیه شود؟ عطش هنری آنها از کجا سیراب شود؟
تا همین چند مدت پیش چند برنامه تخصصی مانند هفت، سینما 2 ، شبهای شفاهی، ساعت 25 ، نقد تئاتر، هنرنامه یا برنامههای مانند چشم شب روشن از سیما پخش می شد که به تحلیل یا بررسی شرایط هنری در جامعه می پرداخت ولی به لطف تصمیم گیریهای جدید مدیران صدا و سیما این برنامهها هم دیگر تولید نشده و از کنداکتور پخش حذف شدهاند.
به همین دلیل تنها مجرای امکان دستیابی به مباحث و اخبار مرتبط با رشتههای هنری مورد علاقه هر کس محدود به فضای مجازی شده است، در فضای مجازی هم که از اساس قاعده بازی تفاوت دارد و اکثریت مطالب منتشره در حد یک خبر و یک تیتر است، جایی برای آموزش، یادگیری، بحث و گفتگو باقی نمیماند.
متاسفانه در اکثریت فضای مجازی هم شاهد سرابی هستیم که بیشتر حاشیههای هنر و هنرمندان را نشانه گرفته است و برای علاقمندان واقعی اتفاق منتج به رشدی را رقم نمیزند.
همواره این سیاست دوری از رشته های مختلف هنری به چشم میآمد ولی واقعا دیگر باید اذعان داشت این حجم از بیمحلی صدا و سیما به مولفه مهمی چون هنر، بیشتر از اینکه تاسفبار باشد (که هست) یک لطمه جبران ناپذیر بر پیکر هنر و جامعه هنری است.
حتی گاهی اوقات کسانی سعی کردند این کمبود صدا و سیما در پرداختن به هنر را در فضای مجازی جبران کنند اما به دلیل هزینه تولید، نبود اسپانسر و ... یا پشیمان شدهاند یا بعد از تولید چند برنامه آنرا متوقف کردهاند.
حال شاید اگر این بحث را با اهالی صداوسیما مطرح کنیم سیاههای را پیش رویمان بگذارند که در فلان رادیو یا شبکه تلویزیونی و فلان ساعت به هنر می پردازیم، اتفاقا بحث بر سر همین است برنامهای که در زمان و مکانی پخش شود که مخاطب از آن بی اطلاع باشد باز مانند همان پخش نشدن است.
واقعیت این است که مدیران و مسوولین یک جامعه باید نسبت به چنین خلایی در جامعه احساس نگرانی کنند و تصمیمات آنهاست که میتواند چنین کم و کاستیهایی را رفع نموده یا ترمیم بخشد اما گویا آنچنان همه درگیر سیاست و وضعیت اقتصادی شده اند که مقوله هنر کاملا مغفول مانده است!
روایتی وجود دارد که بعد از جنگ جهانی اول، که بخاطر ترور ولیعهد اتریش شروع شده بود، اروپا به خاک و خون کشیده شده و اتریش ویران شد. فقر، گرسنگی و بیماری بیداد میکرد. دولت آمریکا مقداری پول به دولت اتریش داد که دوباره شهر ها را بسازند، کارخانه بسازند و دوباره چرخهای اقتصاد در اتریش ویران شده، بگردش درآید. اتریشیها با این پول سالن اپرا و کنسرت ساختند، سالنهای تئاتر ساختند و کتابخانهها را ترمیم کردند، وقتی دولت آمریکا پرسید چرا با این پول کارخانه نساختید؟ اتریشیها گفتند تا فرهنگ کشوری ساخته نشود کارخانه ها ویران میمانند!
بارهای بار و مکررا شنیدهایم که «هنر نزد ایرانیان است و بس» ولی متاسفانه در رسانه ملی هیچ اثری از آن نیست.