تابناک بوشهر: مهرشاد مرتضوی در قانون نوشت،با شروع نشست سازمان ملل و با توجه به توافق بین ایران و 1+5، بسیاری از سران کشورها خواهان ملاقات با آقایان روحانی و ظریف هستند تا راه ارتباط خود با ایران را باز کنند. خبرنگاران «بیقانون»، مستقر در سازمان ملل که چیزی از سازمان امنیت ملی آمریکا كم ندارند و اتفاقا خیلی بهتر از آنها هم شنود میکنند، گزارشی از چند جلسه خصوصی چهرههای تأثیرگذار جهانی با مقامات بلندپایه کشورمان در محل اقامت این مقامات تهیه کردند که توجه شما را به آن جلب میکنیم:
* آقای ظریف در اتاق نشسته است که ناگهان اعلام میکنند خانم موگرینی به همراه هیاتی از اتحادیه اروپا دم در منتظر ملاقات هستند. آقای ظریف با اکراه به درخواست آنها پاسخ مثبت میدهد و بلند بلند میگوید: «ای بابا، باز این اروپاییای سیریش اومدن» موگرینی وارد میشود:
موگرینی: «واااای، هِلو مستر جواد. احوال شما؟ اومدیم ایران کلی زحمت دادیم. چه خبر؟ چی کارا میکنین؟»
ظریف سر جایش صاف می نشیند و میگوید: «خانم محترم چرا صمیمی میشین؟ اصلا شما؟»
سپس به خبرنگار« بیقانون» که در لباس شنود از در و دیوار آویزان است اشاره میکند. موگرینی حواسش جمع میشود، صدایش را صاف میکند و میگوید: «عذر میخوام آقای متکی تشریف دارن؟»
ظریف: «خیلی وقته از اینجا پاشدن. آدرس هم ازشون ندارم متاسفانه.»
موگرینی: «پس ببخشید مزاحم شدم.» بعد یک موز از سینی روی میز برمیدارد و رفع زحمت میکند.
* در زمان استراحت بعد از دیدارهای روزانه، آقای روحانی و آقای ظریف روی نقشه جهان خم شدهاند و شدیدا مشغول بررسی استراتژیهای منطقهای هستند.
رئیس جمهور: «هاها! شیش! من الان میتونم از جنوب عراق حرکت کنم سمت یونان.»
ظریف: «جرزنی نکن دیگه، بانکت خالیه. نهایت بتونی تا ساحل شرقی مدیترانه بیای.»
رئیس جمهور: «یه وقت حرف درنیارن؟»
مسئول هماهنگی: «آقای ظریف؟ آقای کری با قابلمه اومدن دم در، هی چشمک تابلو میزنن و میپرسن پیاز دارین؟»
وزیر خارجه به رئیسجمهور نگاه میکند که یعنی «برم؟» آقای روحانی سری تکان میدهد و میگوید: «برو، ولی من اینجا نیستما! با پوتین اینا داریم میریم پارک بدمینتون بازی کنیم. اصرار هم کرد قبول نکن دیدار داشته باشیم.»
* ظریف لپتاپش را روی پایش گذاشته و در حال نوشتن گزارش در صفحه فیسبوک است: «هموطنان عزیز، وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش...»
مسئول هماهنگی: «آقای ظریف؟ آقای یی.»
ظریف: «آقای کی؟»
- یی.
+ چی؟
- یی!
+ چی میگی تو؟!
- وانگ یی بابا! این چینیه.
+ آهان! بفرستش تو.
وانگ یی وارد میشود و میخواهد روی صندلی بنشیند که چیز عجیبی میبیند. سریع طرح رفاقت میریزد و میپرسد: «چی قایم کردی زیر اون پتو شیطون؟»
ظریف با قیافه جدی: «ما چیز قایم کردنی نداریم. لاوروفه، بعد از ناهار اومد مذاکره کنیم، گفت من سیر خوردم چشام سنگینه، دیگه همینجا ولو شد. منم پتو کشیدم روش تو دست و پا نباشه.»
وانگ یی: «این حرفا رو بی خیال، ما کی بیایم ماشینامونو آب کنیم تو ایران؟»
ظریف انگشتش را تکان میدهد و میگوید: «آ آ! نداریم دیگه از این کارا. میری خودروی باکیفیت تولید میکنی میاری. وگرنه کسی نمیخره. مِنبعد همینه!»
وانگ یی: «حالا یه تخفیفی قائل شین دیگه»
ظریف: «نع.»
وانگ یی: «لطفا لطفا، جون جواد ورشکستمون نکن. دل ما به بازار شما گرمه و دستمون به حجرههای شما دراز لوطی. نفست حقه، یه تار سیبیل گرو بذار مبادا گود زورخونه بهمون بیوفایی کنه.»
ظریف: «اون فیلم آخریهس که دادم بهت؟»
وانگ یی: «آره خیلی ردیف بود. دمت گرم. شیش بار دیدمش.»
لاوروف: «ااااه، بابا بذارین دو دیقه بخوابیم دیگه!»